رژیم کفتارانِ عمّامه به سر یکبار دیگر دستان پلیدش
را به خون بهترین و رشیدترین فرزندان ملّت ایران آغشته نمود و ننگی دیگر تا
ابدالدّهرِ تاریخ ایرانزمین بر پیشانی خویش مُهر نمود. درست در همین زمان که
اوباما به بازی موش و گربه با بشار اسد بر سر کشتار با سلاح شیمیایی پرداخته و با
تعیین وقت قبلی! برای حمله به سوریّه به او این امکان را می دهد تا سلاحهای کشتار
جمعی اش را در محلهای امنتر پنهان نماید، خامنه ای جنایتکار با همدستی مالکی پلید
با هجوم به اشرف و کشتار بیرحمانه، به اوباما آموخت که برای حمله و کشتار، تعیین
وقت قبلی و اعلام آن، کار بیهوده یی است.
آخوندهای حرامزادۀ حاکم که خود را در تنگنا می
بینند، بیش و پیش از هر چیز سعی در از سر راه برداشتن اصلی ترین مخالفان خود
دارند. آنها به خوبی می دانند که وقتی اوباما برای زدن چند فروند موشک ناقابل به
سوریّه اینهمه شل کن سفت کن می کند و به اسد جهت آمادگی، وقت می دهد، در مقابلِ
آنها که اربابان بشار به شمار می آیند، نرمتر و لطیفتر! رفتار خواهد کرد.
همگان می دانند که دشمن شماره یک و قسم خوردۀ
آخوندها نه اوباماست و نه اسرائیل و نه هیچ دولت خارجی دیگر. خمینی ملعون این دشمن
را بیش از سی سال پیش شناسایی کرده و گرایش را به بازماندگان جنایت پیشه اش داده
بود. دشمنِ دجّالیت ارتجاع و آنکه سرِ سوزاندنِ ریش و ریشه اش را دارد، نامش مجاهد
است و شهرتش نبرد تا آخرین قطرۀ خون. دوست و دشمن بر این واقعیّت صحه می گذارند و
تائیدش می کنند.
در هر صورت سوریّه یعنی سنگر استراتژیک آخوندها
زیر ضرب است. در عراق تظاهرات مردم به جان آمده که قبلا منسوب به سنّی ها بود و
رژیم از همین حیث با کشتار و بمب گذاریهای وحشیانه از سنی ها و شیعه ها سعی داشت
آنها را به جان هم بیندازد تا با فرقه یی خواندنِ تظاهرات، جانِ پلیدِ مالکی را از
مخمصه به در ببرد، در هفته های اخیر وارد فاز جدیدی شد و شیعه ها نیز در مقابله با نخست وزیر خودفروخته
به میدان و خیابان آمدند و از اینرو رژیم تهدید فروافتادنِ مهرۀ ناپاکش را بیش از
پیش محتمل می داند. بنابراین می خواهد قبل از اینکه در مقابل عمل انجام شده قرار
گیرد، با اصلی ترین مخالفش یعنی مجاهدین، تسویه حساب کرده باشد تا اگر فردا روزی
مردم به جان آمده، مالکی را به زیر کشیدند، مجاهدین فرصت دوباره یی برای پرو بال
گرفتن و یا حدّاقل بازگشت به اشرف نداشته باشند. اوضاع و احوال داخلی خودشان نیز
که اظهر من الشّمس است.
در این راستا سکوت و یا محکوم کردن نرم و بی
خاصیّتِ جنایت بر ضدّ بشریّت از سوی دولت اوباما و سازمانی که یدک کش نامِ ملل
متحد است، خبر از عمق فاجعه می دهد. منافع تجاری و زدو بندهای پشت پرده باعث شده
است تا ارتجاع سیاه و خونریز بی هیچ ترس و بیمی از مکافات عملِ جنایتکارانه، روز
روشن موشکهای کاتیوشا و خمپاره روانۀ زندان لیبرتی کند و شباهنگام همچون خفاشانی
از قعر چاههای بلاهت و قساوت، بیرون زده و به سرزمین آفتاب حمله ور و فرزندان
خورشید را اینگونه بیرحمانه به خاک و خون بکشانند.
ننگ و نفرین بر سردمدارانی که روی صحنه لبخند می
زنند و ساعتها از عدل و انصاف و دموکراسی و مسئولیتشان در بسط و گستر ش آن سخن می
گویند و زمانی که رژیمی با اینهمه جنایت و قساوت روی شقی ترین جنایتکاران عالم را
سفید می کند، کر و کور می شوند و گویی قرنهاست که بر دهانهای یاوه گویشان قفل سکوت
زده اند. امروز بیش از هر زمان دیگری این واقعیت دردناک را تا مغز استخوانهامان حس
می کنیم که دموکراسی و حقوق بشری که حضرات از آن دم می زنند و با آن پُز می دهند و
خود و هفت جد و آبادشان را مبتکر و مبشّر آن قلمداد می کنند، فقط در چارچوب همان
سالنهای پر زرق و برق و مصاحبه ها ، مصرف دارد و خلاصه می شود و لاغیر. اینها همگی
زالوهایی هستند که خونِ انسان را می مکند تا پروار و پروارتر گردند.
راستی گناه مجاهدین چیست؟! آیا غیر از این است
که نمی خواهند به این هرزگان قلدرمآب سیاسی باج داده و در مقابلشان سر تعظیم فرود
آوردند؟! غیر از این است که می خواهند شرف انسان را که در اقصی نقاط عالم به غارت این
زالوهای سیری ناپذیر رفته، پاس دارند و بگویند که هنوز هم می شود به زد و بندهای
کثیف پشت پرده آلوده نشد، با شرف زیست و با شرف جان سپرد؟! آیا زیر بار زور و ستم
و ذلّت نرفتن، گناه است؟! اگر پاسخ شما انسانهای با شرافت! آری است، پس مجاهدین
گناهکارترین انسانهای روی زمینند.
شروع کنید از همین حالا شروع کنید. قلمهاتان را
تیز کنید و با کنایه ها و طعنه های پایان ناپذیرتان بر زخمهایی که ولایت منفور
فقیه بر پیکر مقاومت وارد کرده، نمک بپاشید. همانند رمّالان از پیشگوئیهاتان
بگوئید. چشم بسته غیب گفته اید اگر پیشتر پیش بینی کرده اید که خون مجاهدین در آن
سرزمین داغ و تفتیده بازهم بر زمین خواهد ریخت. امّا فراموش نکنید این خونها، شعله
های شرفند که بر زمین ریخته می شوند. خونهای معمولی نیستند. می جوشند و برمی
انگیزانند. خاصیّـتشان در همین است. خواب از چشم خفتگان می گیرند و چنان به تلاطمت
می اندازند که دلت می خواهد تمام وجودت را تیری کنی و در قلب سیاه شیخ و شیاد و
شارلاتانهای سیاسی فرو روی. قلبِ تپنده بدون خون از تپش باز می ایستد و وای به حال
ملّت تحت ظلم و ستمی که پیکرش از خونهای پاک و تازه و جوشنده، تهی و خالی گردد. بیخود
نگفته اند که شهید قلب تاریخ است.
2 سپتامبر 2013
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر