برای ستّار بهشتی که مرگ سرخ را بر جهنم آخوندها
ترجیح داد.
فراتر از رهایی
فزونتر از زیبایی
بی محاباتر از توفان
زیباتر از عشق حتّی
فریاد تو بود
در شبستان تیره و تار سرزمینی که
گلهای سرخ در انجماد باغهایش
به خواب پائیزی فرو رفته اند
قفس ناچیزتر از آن بود
که تو را
محصور حجم سرد و ساکت خویش نماید
ابرهای تیره از هم شکافتی
و سبکبال چونان پرنده یی در پائیز
کوچ را در آرزوی رسیدن به بهار
بهانه کردی
آفتاب مقصد نهایی تو باد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر