در خبرها آمده بود که: محمّد خاتمی در دیدار با جمعی از رزمندگان جنگ هشت ساله ایران و عراق گفت: اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم. اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملّت هم بر ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد.
معلوم نیست که این آخوندک شیّاد و فتنه گر بر چه اصل و اصولی و بر اساس کدام محاسبات و حقّی از طرف ملّت رنجدیده و تحت ستم آخوندهایی از جنس خودش، اعلام می کند و اینچنین مطمئن است که ملّت بر ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد. بیش از سی سال است که مشتی اوباش و اراذل بر ایران و ایرانی حکم می رانند و یک لحظه هم حتی طیّ این مدّت از زدن و کشتن و اعدام و تجاوز و حلق آویز کردن و سنگسار، بازنایستاده اند و حالا این آخوندک ملقّب به ممد چاخان به همین سادگی می گوید ملّت می بخشد! حالا صلاحیّت و نمایندگی صحبت کردن و بذل و بخشش از کیسه خلیفه را چه کسی به او داده، خدا می داند و بس.
این آخوند مضحک البته دستی هم به سر و ریش رهبری کشیده و گفته: اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود!! حالا معلوم نیست در حقّ رهبری که از فاسدترین و جنایتکارترین و قسی القلب ترین رهبران جهان معاصر به شمار می رود، چه کس یا کسانی ظلم کرده اند که او از مقام معظّم درخواست چشم پوشی می کند! این هم از آن مقولاتی است که فقط راوی و بافنده اش می تواند آخوند شیّادی به نام سیّد محمّد خاتمی باشد.
خبر دیگری هم بود با این مضمون که رسول موحدیّان عطّار سفیر حکومت آخوندی در لندن ضمن حضور در مراسم ازدواج شاهزاده ویلیام و پرنسس کیت، یک گوسفند با یک کارد قصّابی همراه خود برده بود که گوسفند را جلوی پای عروس و داماد قربانی کند!!!
خود او در این زمینه می گوید: بنده سفیر جمهوری اسلامی هستم و بالطبع وظیفه دارم در عین پاسداری از منافع کشورم در انگلیس، در جهت بسط و گسترش فرهنگ اسلامی نیز بکوشم. یکی از سنن زیبای اسلامی قربانی کردن گوسفند جلوی پای عروس و داماد است. بنده نیز پس از مشورت با جناب وزیر امور خارجه و تائید ایشان اقدام به خرید یک راس گوسفند کردم و آن را همراه با خود به مجلس عروسی بردم. بنده حتی یک کارد بزرگ نیز با خود داشتم که در صورت نیاز به شخصه گوسفند را جلوی عروس و داماد قربانی کنم اما متاسفانه هوچی گری تعدادی از مهمانان باعث شد ملکه ی انگلیس با این اقدام مخالفت کند.»
اینهم از کرامات سفیری که به پاسداری از منافع کشور(ش) در انگلیس قصد قربانی کردن و سلاخی گوسفند با دست خود جلوی عروس و داماد را داشته است و البته پس از مشورت با مقام وزیر امور خارجه، رفته بود تا قصد خود را عملی نماید!.
تصوّر کنید که سفیر لومپن رژیم آخوندی در میان میهمانانی که از سراسر دنیا جمع شده بودند و پیش چشم تمامی عکاسها و دوربینها ی فیلمبرداری و خبرنگارها، گوسفند بخت برگشته را زمین می زد و به شیوۀ شناخته شدۀ پاسداران جنایتکار، گوش تا گوش سرش را می برید.
در حکومتی که رهبرش فاسد و جنایتکار باشد و رئیس جمهورش هم آن مردک عربده کش، از وزیر خارجه و سفیرش بیش از این نباید انتظار داشت.
۲ نظر:
چه شعر زیبایی . کمی وزنهایش میزان نیست و لی احساس نرم و لطیفی درآن جاریست که با آن تصویر هم کامل شده است . موفق باشید
سلام
با تشکر فراوان بخاطر لطف و نظرتان. در مورد وزن شعر البته حق با شماست مثلا در مصرع قمری تو باغ می گفت... و یا از خدا خودم شنیدم...وزن رعایت نشده.
باز هم از لطفتون تشکر می کنم و براتون آرزوی موفقیّت دارم.
شاد و پیروز باشید.
ارسال یک نظر