درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

دوشنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۸

تا بدانی که هنوز، چشم بیداری هست







دژخیم!

سلاحت را پر کن

فشنگهایت را جَلا دِه

سر نیزه ات را به زهر آغشته کن

و در تیرگی شبهای پر بیم و هراس

تنگ در آغوشش گیر، دست از ماشه برنگیر

امّا بِدان، سلاح ما

تکرار پر صلابت واژه های امّید و آگاهی ست

و فشنگهای آتشینمان

رگبار شعارهای مرگ بر دیکتاتور است که بی پروا

بر اندیشه های پوسیده ارتجاعی تان، باریدن خواهیم گرفت

زرّاد خانۀ سلاح ما

توده های عظیم به جان آمده از ظلم و ستم و غارت شمایانند

و خشاب سلاحمان

لبریز از عشق و اراده و عزم آهنین تا سرنگونی شماست

با واژه های سرشار از نور و آگاهی

به جنگ شمایان آمده ایم

کوچه به کوچه و خیابان به خیابان

رو در رو

< زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست>

تا بدانی که هنوز، خلق بیداری هست

تو با هر شلّیک جانی خواهی ستاند

و ما جانانه تر، مشتهایمان را گره خواهیم کرد

و با خشمی که روز به روز مهارش برای تو

و اربابان پلید عمّامه دارت، مشکل و مشکلتر می شود،

فریاد می زنیم:

گورتان را گم کنید.

سلاح ما، حقّانیّت ماست

ما برای باز پس گرفتن میهن اشغال شده مان

سینه سپر کرده ایم

و تا به گورستان شمایان تبدیلش نکنیم

از پای نخواهیم نشست

سلاح ما، حقّانیّت ماست.

هیچ نظری موجود نیست: