
سرانجام روزی می آید
که با تمامی روزهای دیگر فرق خواهد کرد
روزی که خورشید نه از مشرق و نه از هیچ جای دیگری
که فقط از درون قلبهای تک تکِ مردمان
طلوع خواهد کرد
روزی که کودکان فقر برای همیشه
به قصّه و افسانه ها خواهند پیوست
هیچکس از گرسنگی جان نخواهد داد
و اشکِ حسرت، واژه یی نامفهوم خواهد بود
دستان بیرحم فقر، به جای دستانِ فقیر
برای همیشه قطع خواهند شد
شاعران، از نور به جای واژه استفاده خواهند کرد
و هر چه می سرایند از غزل و رباعی و دوبیتی،
فقط و فقط در شأن و مقام و منزلت آزادی خواهد بود
روزی که هر که می خندد، زیباتر می شود
و آنکه نمی خندد، نهی از منکر خواهد شد
شلّاق، شکنجه، اعدام و سنگسار
واژه های گُنگ و نامفهومی خواهند بود، حتّی در لغتنامه ها
ملّا، کشیش، خاخام و هرآنکه از این نوع و از این جنس
بیکارترین آدمهای روی زمین خواهند بود
چرا که انسان برای ارتباط با ذاتِ هستی بخشِ خویش،
نیازی به دلّال و واسطه نخواهد داشت
آسمان و ستاره ها به طرز با شُکوهی
به زمین نزدیک خواهند شد
آنگونه که بشود از دامن شب
خوشه خوشه، ستاره چید
زندگی مفهوم تازه ای خواهد یافت
دیگر هیچ آوازه خوانی مشکی را ، رنگ عشق
نخواهد خواند
چون زمین و آسمان و دریاها، همانند قلوب انسانها
به یک اندازه، آبیِ آبی خواهند بود
مرگ دیگر از هول جهنّم و نکیر و منکر
هولناک نخواهد بود
سفری خواهد بود به عالمی زیباتر و والاتر
مسافر با اسپند و هلهله و شور
بدرقه خواهد شد
هیچکس به جُرم گفتن دوستت دارم
به مسلخ نخواهد نرفت
مهرورزی، آیینِ رسمیِ انسانها خواهد شد
پزشکان برای بیمارانِ اندک خویش
< دوست داشتن > تجویز خواهند کرد
و قاضی، مجرمانِ بسیار اندک خویش را
پس از محاکمه ای عادلانه
به پروراندن و به بار نشاندنِ صد شاخه گُل سرخ
محکوم خواهد کرد
نه سپید به سیاه فخر خواهد فروخت
و نه سیاه شرمگینِ رنگِ خود خواهد شد
بیرنگی یگانه فاتح دلها خواهد بود
و در یک کلام، انسان به معنی واقعی کلمه
زیبا خواهد شد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر