درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

پنجشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۷

ریشه ها در خاکند



بر دانشگاه گرد مرگ می پراکنند
تا گورستانی بسازند
سرد، ساکت، خموش و بی روح
بی هیچ اعتراضی
چونان رمه ای که صبح به چرا می رود
و شبانگاه به آغل باز می گردد
در حدّ حجره های رطوبت گرفتۀ تنگ و تاریک خودشان
سر در آخور و نشخوار تراوشات مغزهای علیلِ فرومایه
که فراتر از دستورالعمل ورود به موال
همراه با شرح کامل تعدّد زوجات
و احکام بعد از حادث شدن زلزله و این قبیل لاطایلات مزخرف
نرفته و نخواهد رفت
تنها دانشگاهِ به رسمیّت شناخته شدۀ جانیانِ تبهکار
قتلگاهی است، که اِوین می نامندش و هر سال
جاهلان و اوباشانی با مدرک مفخّر بازجو و شکنجه گر
تولید می کند
مگر پاسدار هزار تیر از دل همین دانشگاه قساوت و بیرحمی
بیرون نیامده؟!

غافلند امّا
کرند و کورند و ادراکشان
تنها در حدّ فهم رسالۀ امامی است
که علم اقتصاد را در طویله حوزه فرا گرفته بود

و بینششان ناچیزتر از آن است که دریابند
قلبهای تپنده برای آزادی
زبانهای سرخ برای فریاد
و مشتهای گره کرده علیه ستم و خفقان،
اگر هزار بار شکافته و بریده و شکسته گردند
از نو در قامت جوان و استوار دانشجویان دلاور میهنم
خواهند رویید.


به عبث بر این درخت تناور تیشه می زنند
ریشه ها در خاکند.

هیچ نظری موجود نیست: