درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

پنجشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۶

قیام عاشورا

آخوندهای بی اصل و نَسَب قرنهاست که از خون ملٌت ما تغذیه می کنند. فربه می شوند و بر سر سفره ای که نمکش را خورده اند، نمکدان می شکنند.

ایٌام محرٌم برای این موجودات وحشی، ایٌام عید محسوب می شود چرا که سفره هاشان چربتر و جیبهای گشادشان لبریزتر از ماههای دیگر سال می شود. البتٌه این مربوط به آن زمانها بود که هنوز حاکم نبودند و بر اموال ملٌت ما مستولی نشده بودند. امٌا با وجود این باز هم این ایٌام عیدالاعیاد آنها به حساب می آید. محرٌم دکٌانی است که همیشه برای آنها سود آورده است بی آنکه خود سرمایه ای در این راه به چرخش در آورده باشند.

قیام حسین (ع) را به جرات می توان یکی از درخشانترین صحنه های تاریخ انسان و انسانیٌت نامید. مردی برمی خیزد تا به ظلم و ستم و بیداد و فساد و تباهی خاتمه دهد. قد عَلَم می کند تا در مقابل زورمندان فاسد بایستد و خلاصه خود نور می شود تا سیاهی و تاریکی رخت بربندد.

در این میان ناگهان خود را تنها می یابد. آخوند صفتانی که دورش را گرفته بودند تا اوضاع را سخت می بینند کنار می کشند و او می ماند و تعدادی اندک. عقل مخصوصا از نوع آخوندی اش حکم می کند که کوتاه بیاید و رفیق دزد و شریک قافله باشد امٌا عشق به انسان و آزادی و رهایی سرکش تر از آن است که خیانت پیشه سازد.

عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفته ام من بارها

فلسفۀ وجودی عاشورا تا حدٌی که ادراک و فهم من اجازه می دهد همین است. قیامِ به حق و ایستادگی حتٌی اگر لشکری جرٌار ، سر تا به پا مسلٌح تو و نزدیکترین عزیزانت را به همراه تعداد قلیلی از بهترین دوستان، محاصره کرده باشند. تا به فردا و فرداها بیاموزی که ایستادگی در مقابل ظلم به هر قیمتی برازنده انسان و انسانیٌت است

امٌا دلالان دین که آنروز فتوای قتل نوۀ پیغمبر اسلام را صادر کردند پس از آن نیز یک دَم از پا ننشستند تا آن قیام جانانه را به تحریف کشانند و نانش را بخورند و نمکدانش را هم بشکنند.

از اینرو از دلاور مردی که به اندیشۀ براندازی یزیدیان همۀ دوران اینچنین دلاورانه برمی خیزد، موجودی می سازند که مظلوم بودن پسوند همیشگی آن می شود. حسین اگر مظلوم بود که گوشه یی می نشست و نان به نرخ روز می خورد و دَم بر نمی آورد.

قرنهاست که به جای آموختن و ترویج هدف اصلی قیام عاشورا، ملٌتی را به بازی کشانده اند تا به سر و سینه بزنند. گِل به سر و روی بپاشند، زنجیر بزنند و از همۀ اینها بدتر و زشت تر، قَمه به سر بزنند.!!!!!! این است آنچه که از فلسفه عاشورا باید آموخت و یاد داد؟؟؟!!

راستی اگر برفرض حسین (ع) امروز حیٌ و حاضر بود امر نمی کرد که زنجیر و قمه را باید بر فرق دشمنان ملٌت ایران که بر جایگاه یزید نشسته اند، فرود آورد؟؟ و چنین است که قیامی با چنان ابعاد وسیع انسانی و آزادیخواهی، به عمد اشتباه تفسیر میشود و تبعات آن به جای قیامهای رهایی بخش می شود بر سر و سینه زدن و فوران خون از سر و چهره.

و چنین است که یزیدیان جایگاه خویش بر تختهای شرارت و قساوت را محکم و محکمتر می کنند و خلق به جای هدف قرار دادن جان ناپاک آنها، بر جسم خویش ضرر می رساند و حسین نظاره گر این تیره بختی و تیره روزی، به حال و روز شیعیان آل علی بیصدا می گرید.

حتما شما هم در این روزها شاهد عکسهای دلخراش این ماجرای به تحریف کشیده بوده اید. عکسهایی دیدم که بر طفللان بینوا هم، رحم نشده بود و بینوایان همچون پدران خویش بی آنکه بدانند چه اتٌفاقی افتاده، قربانی تحریف مرتجعترین موجودات تاریخ انسان شده اند


هیچ نظری موجود نیست: