درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

چهارشنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۹۳

«به قدقامت عشق نیّت کردند»


برای راست قامتانی که در تابستان داغ و تفتیدۀ شصت و هفت، حسرت یک آه را هم بر دل خمینی جلاد گذاشتند و به ابدیّت پیوستند. سلام و درود خدا و خلق بر آنان باد.

 

«به قدقامت عشق نیّت کردند»

 

چونان رودهایی که از دل چشمه های خروشان

سراسیمه و بی محابا

صحراهای عطش زده را در می نِورند

تا همنشین دشتهای معطر گل سرخ شوند

یا همچون ستارگان شب سوزی که

در قلب شب فرو می نشینند

تا سپیده و سحر بردمد

و جهان در روشنایی شگفت انگیز صبح

بر آفتاب تکبیر زند،

از صحراهای تفتیده گذشتند

و بر شب تیره و تار

با خون گرم و جوشان خویش

شعله کشیدند

 

دمادم و هنگامۀ سحر، به قدقامت عشق

نیّت کردند

و از گلدسته های سرفراز مقاومت و ایستادگی

از فراز بالا بلندترین قلّه های سر به فلک کشیده

بر خاک بوسه زدند

و شهادت دادند که حرمت آزادی را

به بهای جان شیرین و گرانبهای خویش

پاس داشته اند

 

ای آرمیده سرافراز در دل خاکهای ناشناس

ای فراتر از ستاره و ماه و خورشید

ای بیکرانه تر از تمامی کهکشانها

سوگند!

به ابر، باران و به چشمه های خروشان

آندم که می آید و می بارد و از دل خاک برمی جوشد

و آنگاه که باغ را به گل سرخ

و یاس و نسترن و شقایق و لاله های آتشین

زینت می دهد،

مرگ ناچیزتر از آن است

که قامت های سرو گونه تان را

حتی در دل خاک

مسخّر عظمت خویش گرداند

بر مرگ و نیستی و فنا

جانانه و بی محابا

چونان صاعقه تاختید

در آن لحظۀ عطشناکِ پر تپش،

 که در معاملۀ بین «بودن» و «ماندن»

«بودن» را تکبیر زدید

و به تبهکارترین شیطانِ مجسّم

فرو رفته در لباس دین

در کمال بینش و آگاهی

«نه» گفتید

و بر طنابهای رقصان، صف در صف

بوسۀ پیوستن به «ابدیّت» نشاندید

 

سلامِ سپیده وسحر بر شمایان باد

که هر بامداد در قامت خورشیدی درخشان

بر خاک به خون تپیده طلوع می کنید

و شباهنگام در کسوت اختران شب سوز

بشارت طلوع صبح می دهید «الَیسَ الصّبحُ بقریب»؟

نوشتان باد مرگی سرخ و سرافراز

که به زندگی و زندگان

طعنه می زند.

 

 

هیچ نظری موجود نیست: