تا پیش از افشاگری
ارتش آزادیبخش در سلسله گزارشهایی که از حملۀ اول سپتامبر به اشرف از سیمای آزادی
پخش شد، هرگز تصور نمی کردم که در جریان آن حملۀ ددمنشانه کسی پلیدتر از نفرات
لشکر کثیف سوات، در آن جمع حضور داشته باشد. پس از پخش قسمت نهم، مشخص شد که سخت
در اشتباه بوده ام.
حکایت عجیبی است.
شخصی که بیست سال در کنار همین انسانهایی که قتل عام شدند، بر علیه رژیم جنگیده،
در کنار همینها بارها بر سر میز نشسته و غذا خورده و حتما گفته و شنیده است و با
آنها خندیده و گریسته، باید چه مراحلی را طی کرده باشد که در نقش راه بلد، جلادانِ
شقاوت پیشه را به سمت و سوی آنها راهنمایی نموده و شاهد پرپر شدن همرزمان سابقش
باشد؟! موجودی با این خصائل زشت و غیرقابل تصور، حتما در زدن تیرهای خلاص به
آزادگانِ قتلگاه اشرف هم شریک و سهیم بوده است.
واقعیّت اما این است
که هرکس دست در دست هیولایی که از چرک و خون تغذیه می کند و سراسر پیکرش را گندی از
عفونت فرا گرفته است که تا هزاران کیلومتر نیز بوی آن مشام جان را آزار می دهد
بگذارد، نباید شک کند که تا اعماق سلولهایش به عفونت ننگ و ذلّت و خواری آلوده
خواهد شد و مبتلا به جذام و طاعونی خواهد گردید که سرانجامش را فقط مرگی زشت و
ننگین رقم خواهد زد.
این یک سوی قضیّه
است. اما آن سوی دیگرِ این حکایت عبرت آور کسانی هستند که پولهای خمینی را در جیبش
گذاشتند و راهی اش کردند. خدا می داند که چه قولها به این مزدور مفلوک نداده بودند
و او چه تصورات شیرینی پس از بازگشت و فتح الفتوحش! همراه با آن سپاهیان حرامزاده
و حرام لقمه در سر نپرورانده بود. حتما با آنها نیز قبل از حرکت سر میز نشسته بود
و گفته بود و خندیده بود. اما تاریخ مصرف عمر ننگینش که به پایان رسید، به درک
واصلش کردند تا آرزو به دل، راهی جهنم شود. بیخود و بی جهت نگفته اند:« از مکافات
عمل غافل نشو».
هیچ شکی در اینکه این
موجود فلاکت زده، رذلتر و پلیدتر از آن لشکریان کثیف خامنه ای و مالکی بود، نیست.
همیشه همینگونه بوده است. خائنان به آرمانهای خلق، با هر ملیّت و در هر مکان و
زمان و هر شکل و لباسی که باشند، هزاران بار پلیدتر از دشمنان مستقیم و رودررو به
حساب می آیند. از اینرو به هلاکت رسیدن مزدورانی از این نوع و این جنس، هرگز و
برای هیچکس مایۀ تاسف نخواهد بود. اگر به این موضوع بیندیشیم که این خائن قسی
القلب در حالی به سزای اعمال ننگینش رسیده است که خون اشرفیان شریف هنوز بر روی
زمین خشک نشده بود، در می یابیم که هیچ خائنی از مکافات عمل و سرانجام زشتکاری
خویش جان سالم به در نخواهد برد.
دیدی که خون ناحق
پروانه شمع را ...............چندان امان نداد که شب را سحر کند؟! «حکیم شفایی»
1 ژانویه سال
2014 میلادی
۱ نظر:
سقوط در سراشیب رذالت و نابودی را نباید با تصاعد حسابی ۱،۲،۳،۴،۵، سنجید.این نوع سقوط را باید با تصاعد هندسی۱،۲،۴،۱۶،۲۵۶ حساب کرد. یعنی سقوط آزاد در لجن ، در تعفن.حتا زرتم مقابر.
ارسال یک نظر