درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

جمعه، دی ۱۳، ۱۳۹۲

«دو کلمه حرف حساب»

 
مسئول وبلاگ «دریچۀ زرد» ظاهرا از انتشار یک ترانه که ویدیوی آن بر روی سایتها و از جمله سایت یوتیوب آمده است، سخت برآشفته و با نوشته یی عکس العمل نشان داده است.
البته او «روزبه» و گروهش را مقصر نمی داند و طبق معمول همۀ تیغها و تیرها را به طرف رهبر مقاومت نشانه می رود و او را مسئول اصلی ساخت و اجرای این ویدیو می داند!. معنای دقیق این حرف نیز نیازی به تعبیر و تفسیر ندارد. به زعم او تمامی عوامل سازندۀ این ترانه از روزبه تا نوازندگان و سرایندگان این اثر از خود هیچ اختیار و اراده ای ندارند!. کیست که نداند که اگر هنر در ذات خود هنرمند نجوشد و به بار ننشیند، تولدی در کار نخواهد بود و هنر سزارین بردار نیست.

صحبتهایی از این قبیل یعنی تکرار مکررات.  یعنی اینها اگر زیر بارانی از خمپاره و کاتیوشا و موشکهای 107 میلیمتری که تاهمین امروز چهار شهید روی دست ملّت ایران گذاشته است، ایستاده اند و با تمام فشارهای موجود و کم و کاستی ها در آن منطقۀ بحران زده، می سرایند و می نوازند و اجراء می کنند، ربطی به عزم و ارادۀ خودشان برای ایستادگی و مقاومت ندارد و با عرض معذرت از تمامی این هنرمندان و رزمندگان، آنها فقط رباتهایی هستند که پیچ تنظیم و کنترلشان حتی در مقولۀ هنر، در دست دیگران است!
اینکه چگونه می شود بیش از سه هزار انسان در محیطی به وسعت پانصد در پانصد متر، در مقابل سخت ترین شرایط ممکن به لحاظ رفاهی، بهداشتی و امنیّتی بایستند و سر خم نکنند، آنهم به این دلیل که از خود اراده و اختیاری ندارند و یا اینکه براساس جبر و فشار و تهدید، «ایستادانده» شده اند، از آن مقولاتی است که خود این حضرات باید پاسخگویش باشند.
این جماعت که اینگونه در مقابل یک ترانه از خود بیخود شده اند و هیاهوی اینترنتی به راه انداخته اند، ایکاش نیم نگاهی هم به تولیدات و تراوشات ذهنی خودشان در سایتها و وبلاگهاشان می انداختند تا کمی متوجه شوند که با چه زبان و لحنی و با استفاده از چه لغات و کلماتی، قهرمانانه! به جنگ و نبرد با کسانی برخاسته اند که گرچه پیکرهاشان از داغ و درفش و شکنجه دیروز در اوین و گوهردشت و هزاران ناکجاآباد دیگر در آن سرزمین، یادگارها با خود به همراه دارد، امروز نیز جراحتهای ناشی از انواع موشکهای اهدایی رژیم آخوندها، مجالی برای التیام زخمهاشان نداده است و با اینهمه آنچنان ایستاده اند که صخره های سر به فلک کشیده، بر شکوه و هیبت ایستادگی شان، تکبیر می زنند.
جراحتها را مزدوران آخوندی وارد می کنند و اینها با سخیف ترین کلمات بر آن زخمها نمک می پاشند. آخوندها جسمها را مورد هجوم و حمله قرار می دهند و این جماعت با اعجاز قلمهاشان! بر روح و روان می زنند.
به قول عامّه، حضرت عباسی نگاهی به نوشته هاتان بیندازید. نیم نگاهی به شعرهاتان بیندازید. به تعابیری که در شان چاله میدانی ها هم نیست و به کامنتهایی که دوستان و هم مسلکانتان یا شاید بعضا خودتان با اسامی مختلف زیر این شاهکارهای ادبی! می گذارید، نظری بیندازید. اگر منصف باشید درخواهید یافت که آنچه روزبه و دوستانش در پاسخ به اینهمه زشتی و بدگویی و تهمت و افتراء، در آن ترانه آورده اند، اصلا قابل قیاس با شمایانی که ادّعای ادب و فرهنگ و رعایت دموکراسی و حق آزادی بیانتان را تریلی های صد چرخ هم نمی توانند حمل کنند، نیست.
ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند......بکشی جیغ و زنی داد که آزادی نیست.
 کاش دیگر لاف «شاعری ایرانی که به سهم اندک خود خون شرف و شکوه و فرهنگ ایران را در رگان شعر خود پاسداری می کند» نمی زدید.
این است رسم و راه پاسداری از خون شرف و شکوه فرهنگ ایران؟! آیا استفاده از عبارات و واژه هایی که بعضا آدم از دیدن آنها شرم می کند و یک مقاومت خونین پیکر را هدف قرار می دهد، پاسداری از شرف و شکوه و فرهنگ ایران زمین است؟! اگر مرحوم فردوسی طوسی امروز در قید حیات بود، با تمسخر به این گفتۀ شما نگاهی نمی انداخت و با تاسف سری تکان نمی داد؟ آیا اگر حافظ حی و حاضر بود می توانستید در چهرۀ او نگاه کنید و بگوئید که تیغ قلم بر کسانی کشیده اید که بیش از سی سال است با شیخ روسیاه غزلهای او به نبردی سهمگین و نابرابر مشغولند؟ آیا شما خود را تابع و دنباله رو مولانایی می دانید که فرموده است:
از خدا جوئیم توفق ادب..... بی ادب محروم ماند از لطف رب؟!.
صاحب دریچۀ زرد سپس به بررسی هویّـت و شناسایی افرادی که در ویدئو کلیپ مذکور عکسهاشان را به تابلو آویخته اند، می پردازد و اذعان می دارد که آنها اعضای سابق شورا، شاعر، نویسنده، ترانه سرا، وکیل و دکتر و ...غیره اند.
وقتی پای بحثهای اینچنینی به میان می آید، البته دکتر و شاعر و نویسنده و زندانی سیاسی و مبارز قدیمی بودن ارج و قرب پیدا می کند. سؤال اساسی اینجاست که مگر ساکنان زندان لیبرتی که بی وقفه مورد نوازش قلمی آقایان قرار می گیرند و به زعم شمایان فاقد قدرت تصمیم گیری و اختیارند، از پشت کوه آمده اند؟ مگر در بین آنها دکتر و شاعر و ترانه سرا و هنرمند و وکیل و زندانیان سیاسی و مبارزانی با سابقۀ بیش از سی سال وجود ندارد که شما به این راحتی انواع انگها و تهمتها را بر سینه هاشان سنجاق می کنید و الحمدالله ککتان هم نمی گزد؟ (قربان روم خدا را     یک بام و دو هوا را).
تعدادی از آنها از بهترین دانشگاههای اروپا و آمریکا فارغ التحصیل شده اند و بسیاری به پیروی از رند غزل سرای شیراز « بشوی اوراق اگر همدرس مایی.......... که علم عشق در دفتر نباشد» عطای مدارک عالی را به لقایش بخشیده اند، قید رفاه و آسایش را زده اند و زندگی شان را وقف مبارزه علیه ارتجاع و استعمار کرده اند. شرممان باد که در غرب متمدن و روی کاناپه های گرم و نرم نشسته ایم، چای و قهوه مان را می نوشیم و به مدد کلمات و لغات زشت و بی شرمانه، باری که از دوششان برنمی داریم هیچ، بر زخمهاشان نمک می پاشیم.
و در این وانفسا هم اگر کسی در صدد پاسخگویی یک از هزاران برآمد و گفت که بالای چشمهاتان با عرض معذرت، ابروست، هیاهویی به راه می اندازیم و لشکر سلم و تور را هم به یاری فرا می خوانیم که بیایند و زیر فرمایشات دُرَربارمان، اظهار فضل نمایند. نه. این رسمِ هرچه که باشد راه و رسم جوانمردی و فتوت و انسانیّت نیست.
«بیراهه نگر که آدمی را بکشاند به سقوط».
 
در پایان، گرمترین سلامها و درودها را نثار مبارزان راه آزادی در زندان لیبرتی و بویژه هنرمندانی مانند: خواهران گرامی ام ماندانا و نصرت و برادران عزیزم کامیار و روزبه و محمد و نیما و حبیب و پیمان و مجتبی و فرهاد و فرشاد و محسن می نمایم. (با عرض معذرت از دیگر هنرمندانی که نامشان بعلت کثرت تعداد و کم ذهنی من از قلم افتاده است).
 این هنرمندان عزیز و گرامی با پیوند زدن هنر والا و انسانی خود به مبارزۀ سخت و طاقت فرسا با ارتجاع حاکم بر میهنمان، جایگاهی ارزشمند در بین مردم ایران داشته، دارند و خواهند داشت. آیندگان البته در خصوص آثار گرانبهای آنها، به بهترین شکل ممکن قضاوت خواهند کرد. آثاری که نه در کافه ها و خانه های گرم و نرم و مبله و در کنار شومینه ها، بلکه دقیقا از بطن حواث و در کشاکش نبردی سخت و نابرابر، متولّد شده اند. در میان آتش و دود ناشی از غرش خمپاره ها و کاتیوشاها، خلق گشته اند و به بار نشسته اند و نه همزمان در ترنّم دلنشین موزیکهای با کلام و بی کلام.
 همین خصوصیّتهاست که هنر رزمندگان اشرفی را متمایز از سایرین می کند. از دل برآمده و لاجرم بر دل می نشیند.
 سلام و درود بر آنها و هرآنکس که هنر خویش را در هر زمینه ای، در خدمت مقاومت و بر علیه جباران هنرستیز حاکم بر ایران قرار داده و به کار گرفته است.
 
3 ژانویه سال 2014  میلادی
 
 


هیچ نظری موجود نیست: