درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

یکشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۹۲

من ترک خاکبوسی این در نمی کنم

من ترک عشق شاهد و ساغر نمی کنم

صد بار توبه کردم و دیگر نمی کنم
باغ بهشت و سایۀ طوبی و قصر و حور
با خاکِ کوی دوست برابر نمی کنم
تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم

هرگز نمی شود ز سِرّ خود خبر مرا
تا در میان میکده سَر بر نمی کنم

«حافظ شیرین سخن»

 مزدور تازه عرضه شده در ویترین دنائت و رذالت در ننگ نمای« پژواک» نوشته یی دارد تحت عنوان «به هواداران». کوردلی متاسفانه عواقب غیرقابل جبرانی دارد که مبتلایش را به چنان روز و حالی می اندازد که آدم حتّی برای دشمنش نیز آرزو نخواهد کرد. این راندگان از آنجا و واماندگان از اینجا در برزخ خودساخته اسیرند و به همین جهت بیچاره ها گاه و بیگاه به هذیان گویی افتاده و چنان آسمان ریسمانی می کنند که در لابلای تک تک حروف و جملاتشان رذالت و درماندگی موج می زند.

مزدور خطاب به هواداران سازمان و مقاومت می گوید:

«بسیاری از شما به خوبی می دانید و آگاهید که اعتصاب غذای افراد لیبرتی هیچ کمکی به آزادی گروگانها نمی کند.

شما به خوبی می دانید که بویژه تصمیمات چند سالۀ اخیر آقای رجوی، حداقل بخشی از دلایل کشته شدن تعدادی از نفرات اشرف و لیبرتی بوده است».

مزدور هفت رنگ آنگونه که از جملات فوق می توان دریافت بر روی دو نکته تاکید دارد.

 یک: در مقابل خطر استرداد هفت اسیر مجاهد خلق به رژیم منحوس آخوندی، بنشینید و دست روی دست بگذارید چون اعتصاب غذا هیچ کمکی نمی کند. یعنی مزدور دارد درس انفعال می دهد.

دو: یقۀ نامبارک خامنه ای و مالکی و اربابان بی مروّتشان را رها کنید. مقصر اصلی کسی است که حتی یک لحظه در خواب و بیداری از سرنگونی رژیم فاسد ارتجاع، غافل نبوده است.

همگان می دانند که مجاهدین طی ده سال اخیر به خاطر درایت رهبرانشان، با وجودیکه بی سلاحند و در محاصره و با وجود اینکه در خطرناکترین منطقۀ نبرد مستقر شده اند، کمترین تلفات انسانی را نسبت به سالهای پیشین داشته اند. مزدور در ادامه خطاب به هواداران  می گوید:

«من یقین دارم که شما به لحاظ احساسی این را خوب در می یابید که ادامه این وضعیت و اعتصاب غذا کار درستی نمی باشد. لذا لحظه ای به خود آئید و اینقدر تابع بی چون و چرای تصمیمات نادرست نباشید».

ظاهرا عبارت«تابع بی چون و چرا» در مورد اشرفی های مقاوم ناکارآمدی خود را به حضرات ثابت کرده که امروز در مورد اشرف نشانها به کار گرفته می شود. فردا هم حتما در بوق و کرنا می کنند که هواداران خارج کشوری مجاهدین از آنجایی که گناهان کبیره و صغیرۀ خود را با دستهای مبارکشان نوشته و تقدیم مسئولان مجاهدین کرده اند، حالا مجبورند (در آمریکا و اروپای آزاد) تابع بی چون و چرا باشند. این لاطائلات البته دیگر کسی را فریب نخواهد داد.

 کمی پائینتر باز خطاب به هواداران ادامه میدهد:

«هر کدام از شما شخصیت و هویتی دارید. قدرت فکر کردن و تصمیم گرفتن دارید. دقایقی بیندیشید و خودتان باشید. کمی جرات و جسارت به خرج دهید. اجازه ندهید افسون این تشکیلات و ذهنیّات مصیبت بار آن این چنین شما را از خود بیگانه و منفعل سازد. چنین رفتار از خود بیگانه ای خلاف همه تعلیمات بزرگان و بنیانگذاران و تاریخ و کتاب و سنت می باشد. خداوند از این رفتار شما شرمنده و شرمسار است اوئی!!!(اشکال از نویسنده است به کیبوردهاتان دست نزنید) که انسان را به مثابه سمبل اراده و اختیار و تفکّر و تصمیم آفرید.

 آدم واقعا می ماند که آیا این سخنان از دهان کسی بیرون می آید که پیش از این در لباس شرف ارتش آزادی برای خودش آدمی بوده است؟! مثل آخوندها چسبیده به منبر و همان حرفهایی را نشخوار می کند که سالهاست حِمارهای عمامه به سر بر علیه مقاومت بالا آورده اند. دست به دامان خدا هم شده و پای تعلیمات بزرگان و بنیانگذاران و تاریخ و کتاب و سنّت را هم وسط کشیده است. چیزی نمانده طرف برای اثبات این همه منطق و استدلال بی برو برگردی! که از خودش بروز داده یقه جر داده و خودزنی هم بکند.

مزدور مفلوک بعد از این خرده فرمایشات، ظاهرا به گونه یی در پشت کامپیوترِ خود مهار اعصاب و روح و روان را از دست داده که ترمز بریده و افسارگسیخته اینچنین بر حامیانِ اهل قلم مقاومت می تازد:

«به قلم به دستان، شاعران، طنزنویسان و جیره خواران و تغذیه کنندگان از سفره خون و کشتار نفرات تشکیلات در عراق و در حال حاضر در کمپ لیبرتی! ننگ بر شما زالوصفتان!

ننگ بر شما که ذرّه ای شرف و انسانیّت در وجودتان باقی نمانده . این نتیجه یک عمر لقمه حرام خوردن است که این چنین بی غیرت و بی همه چیز شده اید. شمایان حرام اندر حرام خوارید».

از این جملات اینچنین مستفاد می شود که نگارندۀ آن از سلامت روح و صحّـت روان برخوردار نیست. بعید می دانم که از دست روانپزشک حاذق نیز در این مورد بخصوص کاری ساخته باشد. آخر حمایت از مقاومتی که یکی از ارتجاع می خورد، یکی از استعمار و به کوری چشم هر کس که نمی تواند ببیند، البته هنوز محکم و استوار روی پای خویش ایستاده است، چه ربطی به زالوصفتی و حرام اندر حرام خواری دارد؟! حرام خوار آنهایی هستند که نان و نمک یک مقاومت ملی و مردمی را خورده اند و نمکدانش را شکسته اند. بی همه چیز آنها هستند که پس از پشت کردن به مبارزه و تنها گذاردن یارانشان و شکستن عهد و پیمان، اینگونه مجنون وار قلم را با تیغ اشتباه گرفته و بر سر و روی همرزمان سابق می زنند. ننگ بر شما که تاریخِ فردا تک تکتان را همانگونه که هستید و نه آنگونه که می گوئید، به نسل های آینده معرفی خواهد کرد و دشنام و لعن آیندگان را تا آخر این جهان همنشین ابدی تان خواهد نمود.

دُن کیشوت وار

به جنگ صخره های سر به فلک کشیده رفته اید

دیوانه وار بر تن صخره ها پنجه می کشید

و ناسزاگویان سر بر صخره ها می کوبید

نامتان ننگ

فعلتان ننگ

روزگارتان ننگنین تر از هر آنچه که،

به ننگ آلوده است

با اینهمه

لطفا زنده بمانید که خاک

از پذیرش اینهمه رذالت و فرومایگی

معذور است.

پاسخِ یک هوادار به مزدور:

دست حِمار از دامان هواداران این مقاومت کوتاه. بیهوده آب در هاون می کوبید و خشت بر دریا می زنید. هواداری از این مقاومتِ سرافراز و ملی و مردمی افتخار بزرگی است که نصیب هر خار و خسی نخواهد شد. مایوس از ضربه زدن به ایمان و ایستادگی جانانۀ اشرفی ها، به سراغ اشرف نشانها آمده اید. برآنید تا آزموده های رژیم مفلوک و حامیان خارجی اش را دوباره بیازمائید. ما مثل شما جبهۀ خلق را با ضدّخلق، شرف را با بی شرفی، وجدان را با بی وجدانی و آبرو را با بی آبرویی فلاکتبار عوض نخواهیم کرد.

با اینهمه اگر هنوز شیرفهم نشده اید، بد نیست پاسخ نهایی را نیز از زبان حافظ در ادامۀ غزلی که در ابتدای این نوشته آمده است، بخوانید.

ناصح به طنز گفت: حرام است مِی، مخور

گفتم: به چَشم، گوش به هر خر نمی کنم

 شیخم به طعن گفت که رو ترک عشق کن

محتاج جنگ نیست برادر، نمی کنم

حافظ جناب پیر مغان جای دولت است

من ترک خاک بوسی این در نمی کنم.

 

 
17 نوامبر سال 2013 میلادی

هیچ نظری موجود نیست: