تقدیم به آزادگان سرفراز در زندان لیبرتی و
تمامی اشرف نشانان اعتصابی، اسوه ها و اسطوره های حماسۀ پرفروغ ایستادگی و ایثار
در مقابل جنایتکاران داخلی و غارتگرانِ بین المللی.
آری! اینک این مائیم
ایستاده بر درگاه تاریخ
با پیکری مجروح و قلوبی جریحه دار
با دستانی که پینۀ قرنها را بر کف خویش
به یادگار دارند
و پاهایی که هنوز از تاول شلاقهای تعزیر
چرکین است
ما گردنفرازان مغرور تاریخیم
که در مصاف با مهیب ترین توفانِ روزگار
یکقدم، حتّی یکقدم واپس ننهاده ایم
خون عزیزانمان را بر زمین ریخته اند
جگرگوشه گانمان را به اسارت برده اند
از هیچ نامردی و نامردمی، در حقمان
کوتاهی نکرده اند
امّا میدان را یک لحظه، حتی یک لحظه
خالی نگذاشته ایم
ایستاده ایم، تاریخ گواه است که جانانه ایستاده
ایم
چونان سروهای سرسبز سرفراز
که سر بر آستانِ آبی آسمان می سایند
فراتر از ستاره و بالاتر از خورشید حتی
ما فرزندان خلف آریوبرزنیم
تن سپر کرده در مقابل لشکری از سپاهیان جرّار
ما خودِ خودِ بابکیم
محکمتر و سرفرازتر از تمامی کوه ها و قلّه ها
و نستوه و استوار
حتّی در
زیر تیغ تمامی جلادان عمامه دار
یا عطر و ادکلن و کراوات زده
امروز امیرخیزها در کوی و برزن غربت
برپا کرده ایم
رو در روی غارتگران بین المللی
که به چپاول نان از سفره های مردم محروم،
از لیسیدنِ دستهای خونین عمامه دارن
ابایی ندارند
ایستاده ایم همچون ستار دلاور
و بر روی سیه رویانی که پرچم سفید تسلیم
برافراشته اند
و در کسوت مبلّغ وادادگی و انفعال، با هیاهوهای
چندش آور
گوش فلک را کَر کرده اند
تف می کنیم
هیهات از ننگ سازش و تسلیم
همچون میرزای سر به راه آزادی سپرده
جنگلی بنا کرده ایم
از درختانی ستبر و قطور
که ریشه در خاک پاک اهورایی مان دارند
ما از تبار مصدقیم
پیرِ کبیرِ احمد آباد
همو که بناگوش روباه پیر استعمار
هنوز از آذرخش سیلی جانانه اش، سرخ است
ما فرزندان حنیف کبیریم
خواهران و برادرانِ موسی و اشرفیم
از هزارانیم، بی شمارانیم
یعنی
از نسل خجسته مسعودیم
که نامش مترادفِ ایستادگی و مقاومت است.
آری! اینک این مائیم ایستاده بر درگاهِ تاریخ
سرسبز و مانا و ماندگار
و زیر لب زمزمه می کنیم که:
مرگ، پایانِ شقایقها نیست
«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدۀ عالم دوامِ ما».
22 نوامبر سال 2013 میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر