زیباتر از سکوت صدای توست
وقتی برای دانه های خفته در دلِ خاک
می خوانی ترانۀ سبز رستن را
زیباتر از آینه امّا نگاه توست
آنگاه که رو در رو و رخ در رخ
مرا به منِ گمشده باز می گردانی
مجذوب چشمان تو باید خورشید باشد
که هر سپیده دم
طلوع خویش را از آن دو شوخ سرمست
وام می گیرد و ماه بی شک
در بند است
شباهنگامی که تو جلوه می کنی
نه آب، نه آفتاب، نه ماه و مهتاب
و نه ستارگانش هیچکدام،
هرگز اینگونه
همزاد مهر و محبت و زیبایی، نبوده اند
عشق، با
شکوهترین نامِ تو باد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر