درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

پنجشنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۹۲

بیچاره رهرویی که عمل بر مجاز کرد(قسمت آخر)

 بام و دو هوای دموکراتها: یک
ژستهای دموکراسی منشانۀ این جماعت هم جالب است و آدم را یاد این تک بیت معروف می اندازد که متاسفانه شاعرش را نمی دانم کیست:
بِبری مالِ مسلمان و چو مالت ببرند..........بکشی جیغ و زنی داد که آزادی نیست.
حضرات هر چه می خواهند می گویند و می نویسند و اگر کسی در صدد پاسخگویی برآمد می شود مزدور قلم به مزد یا بی جیره و مواجب رجوی. ایکاش می توانستید بپذیرید که جواب  های، هوی است. وقتی که همه چیز و همه کس را به سخره می گیرید. وقتی که پشت ماسک منتقد پنهان می شوید و نقدی می نویسید که دم خروس کینه ها و غرض ورزی هاتان از جا جای آن بیرون زده است، وقتی که هر کس پاسختان را داد از کوره در می روید و خط و نشان می کشید و برچسب می زنید، نتیجه همین می شود. کلوخ انداز را پاداش سنگ است. درهیچ زمینی حاصل بذر خشم و کینه ، گل سرخ و سیب و گلابی نخواهد بود. اگر به دموکراسی و شیوۀ دمکرات منشانه آنگونه که می گوئید و می نویسید مؤمن و معتقدید و از آن تنها برای کوبیدن و از سر راه برداشتن استفاده نمی کنید، پس چرا نوشته مازیار ایزدپناه که سراسر از سخنان ناشایست و توهین آمیز است را حلوا حلوا می کنید اما وقتی رزمندۀ هنرمند کامیار ایزدپناه جوابش را می دهد، از همه سو بر او می تازید و بر او  خرده می گیرید؟!. به کامنتهایی که دوستانتان زیر فرمایشات گهربارتان گذاشته اند نیم نگاهی بیندازید. آیا با آنچه که شما می گوئید و ادّعا می کنید و به نقدش می نشینید، در تضاد نیستند؟! کاش می توانستید این تناقضات را توضیح دهید. اگر هم مدّعی هستید که هر کس حق اظهار نظر دارد، پس مرحمت نموده  این حق را برای دیگران نیز قائل شوید و برچسب های ناروا نزنید. به قول خانم اصفهانی که چند روز پس از مورد حمله قرار گرفتن از طرف یک وبسایت وزارت اطِّلاعات، ناجوانمردانه و غیرمنصفانه از سوی دوست شما نیز مورد توهین قرار گرفت و شما دَم برنیاوردید، اول یک سوزن به خودتان بزنید و بعد یک جوال به دیگران. داستان علی و زن غیر مسلمان هم پیشکشتان.
مسعود رجوی و فتح تهران:
عالیجنابان محترم! فراموش نکنید. رژیم وحشی ولایت فقیه هنوز بر سر کار است. چوبه های دار هنوز از سرگذر و خیابانها و کوی و برزن جمع نشده اند. شلاقهای تعزیر بر پیکر رنجدیدۀ یک ملتِ در بند، هنوز صفیرکشان فرود می آیند و ردّی از خون و خونابه بر جای می گذارند. جوانان مملکت ما از سر ناامیدی و نبود یک افق روشن، به انواع مخدرها پناه برده اند. زندانها محکم و پابرجا و برقرارند و زندانبانها همچنان به امر مقدس! تجاوز و شکنجه و شلاق، مشغول. دیو جماران در قامت سید علی خامنه یی هنوز تنوره می کشد و انسان و انسانیّت را یکجا می بلعد. دل نگران بیش از سه هزار رزمندۀ آزادی هستید؟! آنها به دل نگرانی از جنس و نوع دل نگرانی شما نیاز ندارند چرا که خود دل نگران بیش از هفتاد میلیون زن و مرد و کودک و پیر و جوان ایرانی اند. اصلا برای همین ایستاده اند. شعله های مبارزه به زعم آنان نباید سرد و  خاموش بماند. آنها به مبارزۀ صرفا کامپیوتری من و شما نیازی ندارند. فرقشان هم با ما در همین است که در میدان و گرمگاه نبرد و مبارزه قرار دارند. هر چند در حصر و تنگنا و مضیقه و اصلا مگر مبارزه راحت و بی دردسرهم می تواند  وجود خارجی داشته باشد؟
مسعود رجوی هنوز در آستانۀ فتح تهران قرار نگرفته است. مریم رجوی هنوز حکم رئیس جمهور ایران بودن را دریافت نکرده است. حتی این هول و ترس هم وجود ندارد که رجوی به چشم بر هم زدنی تهران را فتح کرده و حکومت را قبضه نماید. اینهمه دلواپس آزادی مردم ایران بودنتان واقعا جای تحسین دارد! آفرین بر شما که در حالیکه رژیم هنوز سرپاست و عربده می کشد و جان می گیرد، به فکر افتاده اید تا دشمن قسم خورده اش را افشاء کنید. در فردای آزادی ایران حتما باید مورد تقدیر و ستایش قرار بگیرید. خودتان هم که بارها نوشته اید و فرموده اید که مجاهدین در ایران هیچ پایگاهی ندارند. رژیم هم همین را می گوید. پس جای هیچگونه نگرانی نیست. طیّ روزهایی که گذشت، بی محابا بر شورا و مجاهدین و رجوی تاخته اید. هزاران عیب و ایراد بر او گرفته اید. رزمندگان را از سر بی انصافی گروگانهای رهبری نامیده اید. رجوی هزار عیب هم که داشته باشد یک حُسن بزرگ دارد و آن این است که از روزی که در تهران رو در روی خمینی جلّاد سینه سپر کرد، تا همین امروز، سرسوزنی کوتاه نیامده است. ننگ زدو بند و سازش هم از او میلیاردها سال نوری فاصله دارد. بیخود نیست که نامش در دل جانیان با عمامه و بی عمامه، حتی اینروزها که به قول شما در دورۀ غیبت به سر می برد و دستش از سلاح کوتاه است و رزمندگانش در حصر، ترس و رعب و وحشت می اندازد و همین برای اثبات بزرگی او کافی ست.
چه بپذیرید چه نپذیرید، نام رجوی محدود به یک نام خانوادگی صِرف نیست. این نام هم برای غاصبان حق حاکمیت مردم ایران و هم برای هرکس که قبل از هر چیز دل به سرنگونی رژیم بسته است، مترادف یک جنبش خستگی ناپذیر و پویاست که با وجود تمامی کم و کاستی ها و پیکر مجروحش، هیچ تصمیمی برای از پا نشستن و تسلیم و تن دادن به همان چیزهایی که خیلی ها دادند و حالا هم محترمانه! زندگی می کنند، ندارد. اگر این نام را دوست داریم و می ستائیم دقیقا از همین منظر و همین نظر است. حالا مختارید که انگ فردپرستی بزنید یا نزنید.
باز هم تکرار می کنم هیچکس بی عیب نیست. هیچکس هم عاری از اشتباه نیست. امّا کسی که از ابتدای جوانی تا همین امروز بیش از چهل و پنج سال از عمرش را در راه مبارزه در برابر دیکتاتورهای تاجدار و عمامه به سر سپری کرده است و در این راه پر شیب و فراز زندان و شکنجه را به  جان خریده و همسر و خواهر و برادر خود را تقدیم آزادی مردم ایران کرده است. کسی که مردمش را به گرفتن پُست و منصب از دستان خمینی پلید، ترجیح داده و پس از آن رنجها را به جان خریده، نه می شود و نه می توان با یک نامۀ سرگشاده و چند مقاله و چندین شعر از پای درآورد. باور نمی کنید از رژیم و ماموران بدنامش و از دولتهای استعماری که بیش از سه دهه هر چه زده اند به در بسته خورده است، سؤال کنید.
هرکس که اندکی با مقولۀ تاریخ آشنا باشد می داند که تاریخ در هنگام قضاوت، تبدیل به یک ربات آهنین می شود که نه احساس دارد و نه چیزی از عاطفه می داند. گذشت آن زمانها که با پسوند عادل برای انوشیروان، قرنها اعتبار می خریدند. خوشبختانه امروز از تاریخ نویسان درباری خبری نیست و اگر قلم به مزدی هم پیدا شود که جعل خبر کند، هنوز جوهر قلمش خشک نشده، طشت رسوایی اش از بام افتاده و رسوای عالم و آدم می شود. تاریخ گواهی خواهد داد که چه کسی جانانه در میانۀ میدان ایستاد، در معرض تمامی تیرهای زهرآگین توهین وافتراء قرار گرفت، امّا حتی یک لحظه به توقف و بازایستادن یا درجا زدن فکر نکرد. تاریخ فردا بر خلاف تاریخ دیروز، مصوّر و مستند است. تمام کائنات هم که دست در دست هم دهند نمی توانند جای خدا و شیطان و هابیل و قابیل را با هم عوض کنند.
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید........بیچاره رهرویی که عمل بر مجاز کرد

هیچ نظری موجود نیست: