بابا شده شرمنده به روی فرزند
بیکار و زمینگیر و اسیر و دربند
گردیده خوراکِ مادر امّآ غم و رنج
قحطی ست درونِ خانه، نان و لبخند
***
گر صاحب سیمی و خداوند زری
از نکبت این شیخ فرومایۀ پَست
یک دانه زتخم مرغ، نتانی بخری
شیخی که خدا به لطف دستار شده ست
آن لمپن بدکاره که سردار شده ست
از برکت چاپیدنِ سفره های خلق محروم
چون خیک شکم گنده و پروار شده ست
***
بر سینه زن و دو دست بر سر کوبان
خون بشر ارزان و گران بادمجان!
یک دانۀ گوجه گشت، هفتصد تومان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر