عنوان این نوشته از کتابی به همین نام از زنده یاد جلال آل احمد
می باشد
حکومت سفّاک آخوندها همچنان چونان قطارِ مرگ،
فرزندان آن آب و خاک را زیر می گیرد و در پیچ و خم تاریخ سراسر ننگ و خونبار خویش
به پیش می رود.
آنها اگر نتوانسته اند و بهتر بگوئیم نخواسته
اند عدالت و رفاه را به تساوی تقسیم کنند، در عوض مرگ و نابودی و نیستی را به وفور
و بر طبق قوانین و موازین خودشان به عدالت بین قربانیان حکومت خویش تقسیم کرده اند
و سهم زن و مرد و پیر و جوان را بی هیچ کم و کاستی پرداخته اند. دزدها و غارتگران
میلیاردی حقّ النّاس را بالا کشیده و با استفاده از موقعیّتهای خویش در نکبتخانه
یی که دولت بر آن نام نهاده اند، بر درد و رنج مردم مصیبت زده می خندند و یا در
اروپا و کانادا و استرالیا با چپاولهای میلیاردی صاحب ویلاهای آنچنانی می شوند. دستگاه
جنایتکاری که صادق لاریجانی بر آن ریاست می کند، قربانیان همین رژیم را که از
بیکاری و فقر به تنگ آمده اند حلق آویز می کند، دست و پایشان را قطع می کند و بر
دزدیهای نجومی و زمین خواریهای برادر غارتگر خویش جواد لاریجانی چشم می بندد و دَم
بر نمی آورد. اگر هم گاهی یکی از دزدهای دانه درشت میلیاردی را بنا به مصلحت و
برای زهر چشم گرفتن از باندهای رقیب خودشان درون حکومت روانۀ زندان می کنند، از
آنها با نامهای مخفف نام می برند تا مبادا به آبروی ناداشتۀ شریک سابقشان خدشه یی
وارد شود!
تنها پس از آزادی ایران از چنگال این جانیّان
بالفطره پست است که ابعاد فسادها و دزدیها و جنایتهایشان روشن و آشکار خواهد شد.
برای از بین بردن اثرات جنایتها و رذالتهای این قوم عمّامه به سر پس از سرنگونی
شان حدّاقل نیاز به سه برابر زمانی است که آنها در حاکمیّت قرار داشته اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر