درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

چهارشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۹۱

تو خود بخوان حدیث مفصّل از این مجمل


می گویند اسکندر قبل از حمله به ایران درمانده و مستأصل بود و از خود می پرسید که چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر می فهمند حکومت کنم؟! یکی از مشاوران می گوید: کتابهایشان را بسوزان. بزرگان و خردمندانشان را بکش و دستور بده به زنان و کودکانشان تجاوز کنند.
امّا ظاهرا یکی دیگر از مشاوران پاسخ می دهد:
نیازی به چنین کاری نیست. از میان مردم آن سرزمین، آنها را که نمی فهمند و کم سوادند به کارهای بزرگ بگمار. آنها که می فهمند و با سوادند را به کارهای کوچک و حقیر بگمار. بی سوادها و نفهم ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچگاه توانایی طغیان نخواهند داشت. فهمیده ها و با سوادها هم یا به سرزمینهای دیگر کوچ می کنند یا خسته و سرخورده عمر خود را تا لحظۀ مرگ در گوشه یی از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد.

هیچ نظری موجود نیست: