
بلبلان مست و غزلخوان که بهار آمده است
نوگل سرخ ز هر گوشه به بار آمده است
رفته بود از کف ما تاب و زدل هم امید
آمد امّید و به دل صبر و قرار آمده است
نارون، سبز گشوده ست چو چتری پر و بال
از سر وَجد به هر شاخه هَزار آمده است
نفسی تازه کن از بوی گل مریم و یاس
تازه شو عاقبتِ فصلِ خمار آمده است
سرو خوش قامت شیراز خدای چمن است
به طوافش همه جا غنچه به بار آمده است
لاله گلگون رخ و داغ از تب توفانی عشق
بهر دیدار، سرِ وقت و قرار آمده است
شاد و شاداب گل یاس به تن پوش سپید
نوعروسی است که همراه بهار آمده است
دل عاشق همه جا ارج و بهایی دارد
بیدلان را تو بگو مژده که یار آمده است
شیخ را شرم که در موسم گُل، گاهِ بهار
بی می و مطرب و بی باده، خمار آمده است.
نوگل سرخ ز هر گوشه به بار آمده است
رفته بود از کف ما تاب و زدل هم امید
آمد امّید و به دل صبر و قرار آمده است
نارون، سبز گشوده ست چو چتری پر و بال
از سر وَجد به هر شاخه هَزار آمده است
نفسی تازه کن از بوی گل مریم و یاس
تازه شو عاقبتِ فصلِ خمار آمده است
سرو خوش قامت شیراز خدای چمن است
به طوافش همه جا غنچه به بار آمده است
لاله گلگون رخ و داغ از تب توفانی عشق
بهر دیدار، سرِ وقت و قرار آمده است
شاد و شاداب گل یاس به تن پوش سپید
نوعروسی است که همراه بهار آمده است
دل عاشق همه جا ارج و بهایی دارد
بیدلان را تو بگو مژده که یار آمده است
شیخ را شرم که در موسم گُل، گاهِ بهار
بی می و مطرب و بی باده، خمار آمده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر