درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

سه‌شنبه، دی ۲۰، ۱۳۹۰

هیولا در مخمصه

هیولایی که امروز به نام حکومت اسلامی خوانده می شود، پس از گذشت بیش از سی و سه سال از عمر نکبت بار خویش، در زمرۀ یکی از مستبدترین و فاسدترین حکومتهای تاریخ ایران قرار گرفته است. هیولایی که ابتداء در لباس میش خود را به ملّت ایران و جهانیان عرضه نمود و سپس با ارتزاق خون مردمی که به عشق آزادی و صلح سینه سپر کرده و حکومت پیشین را برانداخته بودند، تبدیل به هیولایی سیری ناپذیر شد. هیولا امّا امروز در چنبرۀ جنایات و غارتگریهای خویش گرفتار آمده و دیگر هیچ امامزاده و هیچ معجزه یی قادر به نجاتش نمی باشد.

اوضاع نابسامان داخلی:
نارضایتی عمومی ابعاد گسترده یی یافته و زندانهای مملو از معترضان گواه این حقیقت است. البته طیّ سالهای حاکمیّت این رژیم، هیچگاه زندانها خالی نبوده اند امّا وجود کارگزاران و کارچاقکنهای حکومت در زندانها و خارج کردن بسیاری از آنها از دایرۀ تکراری صاحبمنصبان حکومتی، خبر از تکّه تکّه شدن لاشۀ متعفن هیولا می دهد.
بستن بال و پر تشکّلهای دست سازی مثل جبهۀ مشارکت و تشکیلاتی موسوم به مجاهدین انقلاب اسلامی که سالهای متمادی عصای دست سردمداران بوده اند، کنار گذاشتن تدریجی و مرگ آور موجودی به نام رفسنجانی که از معماران همین رژیم بوده است، درگیریهای لمپنی سه قوۀ رژیم با هم که بعضا با زد و خورد و فحش و فضیحت همراه بوده است و در یک کلام شکسته شدن تابوی بت بزرگ، همه و همه نشانگر وضعیّت فجیع داخلی رژیمی است که ادّعای رهبری مسلمین جهان را هم در کارنامه سیاه و ننگین خویش، یدک می کشد. اگر به اینها بیکاری و فقر و بیعدالتی های اجتماعی را هم اضافه کنیم، بیش از پیش در خواهیم یافت که هیولا حال و روز خوشی ندارد.

اوضاع بی ثبات منطقه ای:
مشکلات هیولا امّا به اوضاع داخلی ختم نمی شود. انحصار طلبی ها و اصرار بر ساخت و انبوه کردن سلاحهای مرگبار کشتار جمعی، دخالت در کشورهای منطقه و صدور تروریسم، قبضه کردن عراق و آزادی عمل سپاه قدس، از جمله عواملی است که تمامی کشورهای منطقه را بر علیه رژیم حاکم بر ایران برانگیخته است. آنچه که دیگر در این منطقه حساس از جهان محلّی از اعراب ندارد، چیزی است به نام همکاریهای منطقه یی که در سایۀ آن می شد منافع زیادی را نصیب ایران نمود. ولی امروز حاصل تمام این ندانم کاریها دودی است که تا کنون به چشم ملّت ایران رفته است. کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و در رأس آنها عربستان به غرب تعهد داده اند که در صورت متوقّف شدن نفت صادراتی ایران، جبران مافات کرده و اجازه ندهند که کمبودی در بازار نفت به وجود آید. آنها به سرعت دارند به سلاحهای غربی مجهّز می شوند تا در صورت بروز جنگ از خویش در کنار نیروهای غربی دفاع نمایند. اوضاع متّحد قدیمی رژیم یعنی سوریّه هم که اگر بدتر از اوضاع و احوال خودشان نباشد، بهتر نیست. عراق هم دستخوش تحوّلاتی در سطح بالای حکومت است که صد البته ردّپای هیولا در گوشه گوشۀ آن مشهود و غیر قابل انکار است.

اوضاع خطرناک جهانی:
مشکلات اقتصادی جهانی، سرمایه داری غرب را بیش از پیش به فتح سرزمینهای نفتخیز و دارای منابع سرشار زیر زمینی ترغیب کرده است. سرنوشت قذّافی در لیبی مؤیّد این نکته است که غربیها به راحتی می توانند در راستای منافع خویش و چنگ انداختن بر ثروتهای یک ملّت، هجوم و تجاوز و دخالت را با استناد به سندهای سازمانهای بین المللی، قانونی و موجّه جلوه داده و خاک هر کشوری را به توبره بکشند.
بی شک رژیمی که دست اندرکار تولید بمب اتمی است و صدور تروریسم را از همان سالهای اولیّه حکومتش، به جزء لاینفک سیاست خارجی خویش تبدیل نموده و سرکوب ملّت را در دستور کار قرار داده، بهترین بهانه ها را برای گرگهای استعمار گر فراهم کرده است تا با دستِ باز بر آن سرزمین هجوم ببرند و به نام تأمین امنیّـت جهانی و آزاد نمودن مردم ایران، به خواسته های نامشروع خویش برسند. ظاهرا آنها قصد دارند ابتداء با تحریمهای فراگیر رژیم را به زانو در آورند و سپس با یک ضربۀ هولناک نظامی از ایران یک سرزمین سوخته بر جای بگذارند. آنها می دانند که اگر رژیم بتواند از این شرایط هم جان سالم به در برد، مجبور خواهد شد که در نهایتِ ضعف و زبونی به خواسته های آنها پاسخ مثبت داده و برای حفظ خود، به هر ننگ و سازشی بیشرمانه تر از پیش، تن دهد.
تحریم بانک مرکزی به حدّی جدّی است که رژیم نتوانسته حتّی دستمزد سرمربی پرتغالی تیم ملّی فوتبال را بپردازد. هندیها برآنند تا نفت وارداتی از ایران را با روپیّه به جای دلار، پرداخت نمایند، هر چند که ظاهرا در این راه نیز با مشکلاتی مواجه اند و ممکن است کار به معامله پایاپای یعنی نفت در مقابل محصولات و تولیدات هندیها بکشد. اگر تحریم بانکها را به مثابه یک سیلی محکم به گوش اقتصاد ایران به حساب آوریم، تحریم نفت کمتر از فشردن گلوی رژیم و بستن راه تنفّس آن نخواهد بود. از اینرو آخوندها سراسیمه دستور حمله به سفارت انگلیس را صادر کردند و از آنجایی که از بد روزگار سکنجبین صَفرا افزود و چماق تهدید کارساز نیفتاد، مانور ولایت به راه انداخته و بستن تنگۀ هرمز را در بوق و کرنا کرده اند. اتّفاقا این همان مسیری است که غربیها بدشان نمی آید تا رژیم قدم در آن بگذارد.

هیولا از سه جهت در مخمصه قرا گرفته است. امید است که ملّت ایران پیش از آنکه بیگانگان به نام حمایت از حقوق بشر و آزادی خاک میهنمان را به توبره بکشند، با دستان نیرومند و متّحد خویش بساط این دیکتاتوری آدمخوار را برای همیشه از سرزمین شیر و خورشید جمع نماید.

10 ژانویه سال 2012 میلادی

هیچ نظری موجود نیست: