درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

پنجشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۹۰

نگاهی به تحوّلات(قسمت آخر)

ظهور یک قدرت منطقه یی
درست در همین اوضاع و احوال است که راه برای دولت ترکیّه باز می شود و ترکها با جمع و جور کردن ژنرالهای مقتدر و بستن دست آنها در عرصه های تصمیم گیری، سرنخ امور را به دست یک رجب طیب اردوغان می سپارند که راه و رسم دو سره بار زدن را به خوبی می شناسد. او با تلفیقی از سکولاریسم و اسلام به میدان می آید و در همۀ زمینه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی درهای بسته را بر روی کشور خویش می گشاید. از یک طرف سیاستهایش را با غرب همسو و همراه می کند و از طرف دیگر سنگ اسلام را هم بر سینه زده و قند در دل مسلمانان منطقه آب می کند. عملکرد او در خصوص سیاستهای داخلی و خارجی، ترکیه را به وزنه یی در معادلات سیاسی منطقه تبدیل می کند. به مصر می رود و برای دولتمردان و مردم مصر، یک حکومت سکولار تجویز می کند. دست به تهدید دولت سوریّه می زند و حتی تهدید به دخالت نظامی می نماید. سفیر اسرائیل را از ترکیه بخاطر عدم عذرخواهی دولت آن کشور در خصوص کشتار نُه نفراز فعالان حقوق بشر ترکیّه که قصد داشتند توسط کشتی به مردم تحت محاصره غزّه دارو و آذوقه برسانند، اخراج می کند و کلیّه همکاریهای نظامی را لغو می نماید. از این موارد فراتر رفته و اعلام می کند که از این پس کشتی هایی را که حامل کمکهای بشردوستانه برای اهالی غزه می باشند، توسط ناوهای نیروی دریایی حمایت خواهد کرد.

آیا دولت ترکیّه بدون چراغ سبز آمریکا دست به چنین اقداماتی علیه اسرائیل می تواند بزند؟ آیا حمله بی سابقه به سفارت اسرائیل در مصر و به آتش کشیدن قسمتهای عمدۀ آن، این پیام را به امریکائیها نرسانده که معادلات جهانی در حال تغییر و تحوّل است و اگر فکری برای آن نکنند، به زودی در مقابل عمل انجام شده قرار خواهند گرفت؟ آیا ترکیّه ماموریت ندارد که اندکی گوش این طفل تخس زبان نفهم را بکشد تا دولتمردان اسرائیل به خود آیند و تا دیر نشده دست به اقدامات پیشگیرانه بزنند؟

چرا آخوندها از تأسیس کشور فلسطینی وحشت دارند؟!
جواب بسیار ساده است. آنها نمی خواهند به چیزی که عمق استراتژیکش می نامند، خدشه یی وارد شود. آخوندها به خوبی دریافته اند که اگر یک جنگ فرضی به مرزهای ایران محدود شود، آنها بازندۀ اصلی خواهند بود. بر همین اساس آنها اقدام به تجهیز حزب الله در لبنان و حماس در نوار غزّه نمودند. از سوریه نیز بعنوان یک حیات خلوت استفاده کردند تا هر وقت که اراده کنند بتوانند متّحدان خود را شارژ مالی و نظامی نمایند. یعنی در یک کلام پاشنه آشیل را شناسایی کردند و تجهیزاتشان را به آن سمت و سو نشانه رفتند. جنگ سی و سه روزۀ دولت اسرائیل با حزب الله لبنان بیش از هر کس به اسرائیل و متّحد ابرقدرتش فهماند که در بد مخمصه ای گرفتار آمده اند. آنها هنوز از قدرت واقعی حماس نیز اطّلاع کافی ندارند و معلوم نیست که رژیم چه تجهیزاتی در اختیار آنان قرار داده است. وقتی رژیم به دو متحد خود اینگونه کمک می کند دیگر روشن و مشخص است که چه سلاحهای مخربی در اختیار سوریه بعنوان بزرگترین و دیرپاترین متحد عرب خود قرار داده است.
حالا فرض کنیم که اسرائیل همین فردا بساطش را جمع کند و تمامی سرزمینهای اشغالی مورد بحث طرفین را تخلیه کرده و کشور فلسطین را به رسمیّت بشناسد. آیا حزب الله دیگربهانه یی برای حمله به اسرائیل خواهد داشت و یا اصولا آیا فلسفۀ وجودی آنها که می گویند برای دفاع از لبنان در مقابل اسرائیل مسلح شده اند، زیر سؤال نخواهد رفت؟. آیا کسی تضمین می کند که حماس نیز با وعدۀ مشارکت در دولت یکپارچۀ فلسطینی مخالفت نموده و به مبارزه علیه اسرائیل ادامه دهد؟ آیا سوریه پس از آنکه بلندیهای جولان را با سلام و صلوات تحویل بگیرد، دیگر انگیزه و رغبتی به جنگ با اسرائیل نشان خواهد داد؟
همۀ اینها به این معنی است که عمق استراتژیک رژیم با صلح و بدون شلیک حتّی یک گلوله، فرو ریخته است و این به زعم سردمداران حکومت یعنی آسیب پذیری منجر به سقوط.
البته از افغانستان و عراق نیز نباید غافل شد که رژیم در اوّلی نقش یک محرّک اصلی و در دوّمی دست بالا را دارد. در افغانستان با ارسال سلاح و تجهیزات عرصه را بر آمریکا و ناتو تنگ کرده است و در عراق عملا سربازان آمریکایی را به گروگان گرفته است.
پیچیدن نسخۀ این رژیم فقط و فقط توسط ملّت ایران ممکن و میسّر خواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست: