درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

چهارشنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۹۰

گویند رمز عشق نگوئید و مشنوید!

شاید شما هم خبر ایلنا را در مورد محمّد میرزمانی مدیر دفتر موسیقی وزارت ارشاد، شنیده یا خوانده باشید که یکی از شروط اخذ مجوز گروههای موسیقی جهت اجرای کنسرت را عاشقانه نبودن اشعار معرّفی کرده است. با خواندن این خبر آدم بلافاصله یاد این بیت حافظ می افتد:

گویند رمز عشق مگوئید و مشنوید ---مشکل حکایتیست که تقریر می کنند

جناب میرزمانی البته راست می گوید. آخوند و عشق دو واژۀ ناهمگون و متضادند و زمین و زمان را هم که زیر و رو کنی نمی توانی آنها را با هم آشتی دهی. عملکرد آنها در سالهای سیاه حاکمیّت نشانگر این موضوع است. عشق با سرکوب و خفقان و اعدام و تجاوز و شکنجه، نه تنها همخوانی ندارد بلکه برعکس با آنها در ستیز هم بوده است. زنده یاد احمد شاملو با همین شناخت از آخوندها و حکومتشان بود که از همان سالهای نخستین سلطۀ آنها بر ایران سروده بود: عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد.

آخوندها و عوامل مزدورشان بیهوده آب در هاون می کوبند. قدمت و تاریخ عشق، پیوند ناگسستی با آغاز انسان دارد.

در ازل پرتو حسنت ز تجلّی دَم زد--- عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

به قول خواجه عبدالله انصاری، خداوند خواست صنعت خویش آشکار کند، زمین را ساخت. خواست نماینده و جانشینی در زمین داشته باشد، انسان را خلق کرد و پس از آن برای جانشین خویش تکیه گاهی می خواست، عشق را به او ارزانی داشت.

باز هم از حافظ مدد می گیریم که فرمود:

پشمینه پوش زشت خو، کز عشق نشنیده است بو

از مستی اش رمزی بگو، تا ترک هشیاری کند


هیچ نظری موجود نیست: