درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

دوشنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۹۰

عاشق آفتاب می شدم


کاش می شد سرو بودم

تا ابد سبز بودم

فارغ از جور زمان

می پیچیدم به تن باد وزان

کاش می شد تکۀ بی غل و غش ابر بودم

سر می کشیدم همه جا

توی قلب آبی آسمونا، شاد و رها

می دادم دستامو تو دست خدا

کاش می شد بارون بودم

صاف و زلال و بی ریا

می نشستم رو تن برگ درختا و گُلا

می دادم قلب آدمها رو صفا

دلارو آشتی می دادم با خدا

چی می شد باهار بودم؟!

عاشق و بیقرار بودم

سر می کشیدم همه جا

تو ضمیر آدما

می شکفتم تو نگاه روشن اطلسی ها

جون می دادم به ساقه ها

آخ اگه دریایی بودم

موج بودم، ماهی بودم، صدف بودم

واسه ماهیگیر پیر

امید بودم، هدف بودم

قلب پاک پری دریایی رو

قسمت می دادم به شما

جون می دادم به رؤیاها

اگه پروانه بودم

همدم باغ بودم

بوسه بر گونۀ گلبرگ می زدم

واسۀ مرگ خزون، وای که چه بی طاق بودم

اگه من ستاره بودم به خدا

شب رو آتیش می زدم

همدم مهتاب می شدم

واسه دفن تاریکی بی تابِ بی تاب می شدم

شب می رفت صبح که می شد

عاشق آفتاب می شدم

ولی من نه سروم و نه ابر و بارون و بهار

من نه باغم نه ستاره و نه موجِ بیقرار

من فقط شمع شب تار خودم هستم و بس

که می سوزم تو دل شبا

تا وقتی هست نفس.

هیچ نظری موجود نیست: