درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

دوشنبه، آذر ۲۲، ۱۳۸۹

پاسداران سرکوب و تباهی

پاسدار به معنی نگهبان، امروزه در رژیم آخوندی به موجوداتی اطلاق می شود که سیستم سرکوب و جوّ خفقان را نمایندگی می کنند. این موجودات در چراگاههای ولایت چریده و فربه شده اند و آنچنان با نظام آخوندی گره خورده اند که حیات و مماتشان ارتباط مستقیم با ماندن یا رفتن رژیم ولایت فقیه دارد.
یکی از نمونه های اوّلیّه این موجودات، جانوری ست که در رشتۀ لمپنیسم فارغ التّحصیل شده و منطقش عربده کشی و کف به دهان آوردن و تکرار طوطی وار واژه هایی است که مثل لقمه یی در دهانش گذاشته اند.
مشخّصات بارز این گروه بی سوادی مفرط در حدّ تشخیص ندادن دست راست از دست چپ و هِر از بِر است. فساد و غارت و چپاول در آنها نهادینه شده و تنها به یک ایدئولوژی ایمان و اعتقاد داردند: بکُش تا زنده بمانی.

همانگونه که در حیات وحش جانوران به انواع مختلف تقسیم و شناسایی می شوند، ناگزیر این موجودات نیز از این قاعده مستثنی نیستند و با حفظ سِمت پاسداری از رژیمِ ملّاها به انواع و اقسام دیگری نیز تقسیم می شوند.

گونۀ دیگری از این جانوران با یک پسوند < سیاسی > شناسایی شده اند. این نوع در مقایسه با نوع اوّل تومنی دو قران تفاوت دارد. مثلا قدری با سوادتر است و در مدلهای مختلف اعم از ریشو یا سه تیغه، کراواتی و داخلی و خارجی سردر چراگاه ولایت دارد و نرخش هم در ازای خدمات ارائه شده، بالاتر از نرخ نوع اوّل است. مخصوصا نوع خارجی یا خارجه نشینش که خرج کاه و یونجه اش را به نرخ دلار و یورو حساب می کند. یکی از مشخّصات نوع سیاسی این است که بعضا دارای دفتر و دستک یک تا چند نفره هم هستند و به مصداق نوکر ما نوکری داشت خودش می رفت........... ضمن اینکه جلوی ولینعمت خود تا زانو خم می شوند، در مقابل کاسه لیسان دور و بر خودشان ادا و ژستهای مسخره مبارز سیاسی بودن را هم در می آورند.
در رده بندی بین انواع پاسداران، این نوع را از گونۀ اولیّه رذلتر و بی شرمتر معرفی نموده اند و در توضیح کارشناسان مربوطه آمده است که پاسدار ریشوی ارتجاعی، شکل و شمایلش داد می زند که اینکاره هست و اصلا دهان که باز می کند قبل از عربده کشیدن حتّی، بوی گند پاسداری اش از ارتجاع فضا را آلوده می کند. امّا این نوع موذی مرموز هر روز به رنگی در می آید و با ظاهر فریبنده در دل ساده دلان چنان شک و شبهه ای ایجاد می کند که طرف خیال می کند علی آباد هم شهر که چه عرض کنم، کشوریست. تازه در کمال بیشرمی هم بر سر خلایق منّت می گذارد که یعنی مثلا دارد به وطن خدمت هم می کند!
از قدیم گفته اند که تا سه نشه بازی نشه و بنا بر همین قاعده ساده، این جانوران نوع سوّمی هم دارند که در علم جانورشناسی بسا خطرناکتر و مضرتر از دو نوع اوّل و دوّم تشخیص داده شده اند. نوع سوّم نه پسوند ارتجاع را یدک می کشد و نه پسوند سیاسی را. امّا با همه اینها اگر فکر می کنید که نه ارتجاعیست و نه سیاسی، کم اشتباه نمی کنید.
پسوند مورد مصرف این موجودات، متأسفانه هنرمند است که نعمت خدادادۀ هنر را در خدمت شیطان به کار گرفته اند ودر مسلخ قلع و قمع کردن هنرمندان اصیل و مردمی، برای خودشان می تازند.

یا در کسوت شاعر دور ولینعمت جلّاد خیمه می زنند و اظهار فضل و فضولات می کنند، یا در کسوت خوانندگی آنهم از نوع اصیلش! پاسدار هزارتیرش را در آغوش می گیرند و می بوسند و با یک دوستت دارم رمانتیک که چاشنی کارشان می کنند، نشان مفتضح پاسدار هنری را به سینه می زنند.
راه برای موجودات اینچنینی البته باز است و موانع برطرف و حالا چه حسرتی از کارشکنی ها و دیوارهای قطور بی عبور و گوشه نشینی در دل هنرمند مردمی که حاضر به خودفروشی نیست، بماند. حافظ والا مقام در این مورد روی لبّ کلام انگشت گذاشته که فرموده:
جای آن است که خون موج زند در دل لعل...........زین تغابن که خزف می شکند بازارش
از نظر متخصّصین امر نوع سوم با پسوند هنری از دو نوع اوّلی خطرناکتر است و زخمی که می زند عمیقتر و کاری تر. چرا که هنر مقوله ایست که با روح و روان انسانها سر و کار دارد و با اندکی غفلت این نابکاران می توانند درِ باغ سبز نشان دهند و خلایق معصوم را به ناکجا آبادهایی هدایت کنند که آن سرش ناپدید و ناپیدا.
از یاد نبریم که اکثر افسران نازی، خود در زمرۀ هنرمندان، مخصوصا در رشته های موسیقی بودند. شبها در سالنهای مجلّل و پر شکوه مهارت انگشتان خود را در نواختن انواع سازها به رخ می کشیدند و صبح روز بعد با اشارۀ همان انگشتان، جماعتی را به خاک و خون می افکندند.

در مجموع هر سه نوع فوق الذّکر از پاسداران ارتجاع، فارغ از دسته بندی و رتبه هاشان در مقایسه با یکدیگر در یک کلام سر و ته یک کرباسند. هر سه مدل جانب مردم را رها کرده و برای حفظ قدرت و ثروت و امکانات بیشتر برای چند روز زندگی توأم با ننگ و ذلّت، بیشرمانه به قبای ولایت چنگ انداخته اند.
به امّید روزی که نسل هر سه مورد همراه با نسل ولی فقیه و آخوندهای هم مسلکش همانند نسل دایناسورهای ماقبل تاریخ منقرض گشته و کرۀ ارض و سماوات از شرّشان آسوده و راحت گردند.

هیچ نظری موجود نیست: