درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

یکشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۹

اینجا کجاست؟!

آفریقا نیست اینجا. سرزمین قحطی زده هم نیست. از جنگ هم خبری نیست. معادن و نفت و گاز و کوفت و زهر مار هم کم نیست البته.
اینجا ایران است. امّ القرای اسلام و مسلمین. بخشش و رحمت و رأفت اسلامی را ببین که دارد از در و دیوار سرازیر می شود. چیزی نمانده که رفاه و آسایش و آرامش، مثل سیل از راه برسد و با یک سیلی نوازشگرانه از جنوب تا آخر خطّ میانه های شهر را با خودش ببرد!

کجاست آن علی که اینها سالها بر منبرها از عدلش گفتند و سخاوتش و یتیم نوازی اش را به رخ کشیدند؟! بر سفره ها نانش را خوردند و نمکدانش را هم خرد و خاکشیر کردند تا اگر کسی دیگر از عدل او سخن گفت، فقرزدگانِ محرومِ امّ القرای روی زمین و زمان با نیشخندی همه را به تمسخر بگیرند. ننگشان باد که اینگونه تیشه بر ریشۀ دین و دنیای خلایق زدند.

آن مَردَک خبیث خرفت گفته بود که اقتصاد مال خر است و حالا همگان می دانند که اگر اقتصاد و اصلا مملکت را به جای این قوم، به الاغها سپرده بودیم، روزگارمان اگر بهتر از این نبود، بدتر هم نمی شد. چه می گویم؟! الاغی را که از صبح سحر تا شام تیره بار می برد و کاه می خورد و آزاری هم به احدی نمی رساند و اگر گاهی لگدی می پراند از سر دفاع از خویش است و نه از درِ شقاوت و سفّاکی و کینه توزی، در کنار این موجودات گذاشتن و مقایسه کردن، کاری بیخود و عبث و حتی زشت و ناپسند است.

چه می شود کرد؟! قبل ازهر چیز باید جیبهای گشاد را پُر کرد... تلاش بیهوده! چاه ویل هم پیش جیبهای این جماعت لُنگ می اندازد. بعدش هم سلاح لازم است تا بتوان همچنان بر اریکه قدرت چسبید. پول نان ملّت را باید داد و گلوله گرفت تا اگر صدایش در آمد شکمش را با گلوله بشود سیر کرد.


در هر حال این تصویری است ناچیز و اندک از آنچه سردمداران دین و دیانت بر سر آن خاک بخت برگشته آورده اند. نماز و روزه هاشان قبول و غلظت تلفظ حمد و سوره شان از نوع استاندارد عربی اش افزون باد که به برکت همین نمایشات مزوّرانه بر گُردۀ یک ملّت نجیب و شریف سوار شدند و زان پس مال و ناموسش را به یغما بردند و خودش را هم یا اینگونه به خاک سیاه نشاندند و یا حلق آویز و تیرباران و شکنجه و سنگسار کردند.

هیچ نظری موجود نیست: