درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

دوشنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۸۹

مارها و آدمها

مار جانور خوش خطّ و خالی ست. آنقدر خوش خطّ و خال که اگر دارای آن سوابق زهرآگین و کُشنده نبود، از قدیم الایّام حتما در کنار سگ و گربه در ردیف حیوانات و جانوران خانگی قرار می گرفت.
امّا افسوس که نیش دارد و این نابکار هنگام فرو کردن نیش و تزریق زهر، دوست و دشمن نمی شناسد. البته زیاد هم نباید به این جانور خرده گرفت چون خودی و غیر را از هم تشخیص نمی دهد و از روز ازل نیش زدن و بعد هم ماهرانه در میان بیشه ها و بتّه ها خزیدن، در ذات و وجودش تعبیّه شده و آنچه که شاعر در مورد نیش عقرب گفته، بالطبع در مورد این موجود خزنده نیز صدق می کند.
نیش عقرب نه از ره کین است............. اقتضای طبیعتش این است.

بنابراین ما آدمها بنا به شناختی که از این موجود داریم، ذات و خصیصه اش را قرنهاست که شناخته ایم و به همین جهت به محض رؤیت یک فقره از این خزندۀ خطرناک، تمامی آلارمهای حسّی مان شروع می کند به هشدار دادن و برحذرمان می دارد از نزدیک شدن.
پس تکلیف آدم با موجودی که جزئی از طبیعت است و مار می نامیمش، روشن است امّا در این میان پیدا کنید تکلیف همین آدم را با آدمهای مارگونه و یا بهتر بگویم مارهای آدم نما که به قول آن ضرب المثل معروف سالها در آستین بخاطر نداشتن شناخت کافی پرورشش داده ای و ناگاه به یک چشم بر هم زدن چنان به اصل و مبدأ خویش بر می گردد و نیش می زند و زهر فرو می ریزد، که تو حتّی فرصت انگشت به دهان گزیدن هم پیدا نمی کنی!


اینجاست که باید گفت که الحق و الانصاف صد رحمت به مارهای کوه و دشت و درّه و بیابان که اگر می زنند با همان چهره و شکل شناخته شدۀ مار می آیند و می زنند و تو غیر از این هیچ انتظاری از آنها نداری. هر چند در مورد همین جانور خزنده هم گفته اند که هرگز انسانی را که در خواب است نمی زند। راست و دروغش هم گردن راویانش.

در هر صورت بین مار و انسانهای مارگونه یا مارهای انسان نما یک شباهتی هم وجود دارد و تنها چیزی که در مورد هر دوشان صادق است این است که: اقتضای طبیعتشان این است.
***************
تاریخ اختراع موجودی به نام آخوند را با تعاریفی که امروزه در مورد آن صدق می کند، در سرزمینمان نمی دانم امّا اگر با کمی تخفیف یک تاریخ هزار ساله برایش قائل شویم به این نتیجه می رسیم که این زالو صفتان حدّاقل دَه قرن است که از خون ملّت ما ارتزاق می کنند. بیرق دین برافراشته اند و با دستکاری و کم و زیاد کردن و بالا و پایین کردنهای فقه و اصول و حدیث و لاغیر، کاری با ملّت ما کرده اند که بعضی بدون اجازۀ حضرات آب هم از گلویشان پایین نمی رفت و هنوز هم نمی رود!

موذیانه و دغلکارانه تمامی امور مربوط به انسان را به دست گرفتند. از زمانی که هنوز نطفه اش در رحم مادر بسته نشده تا زمانی که به دیار باقی می شتابد. و در کل از عروسی تا عزا و از مهد تا لحد.
وابسته شدن یک ملّت به این موجودات، نتیجه اش این بوده و هست که حاصل دسترنجشان را به سادگی به یغما بردند و نان از دهان کوچک و بزرگ قاپیدند و به اسم خمس و ذکات و وقف، چون مار بر گنج ملّتی چنبره زدند و حاصل رنجشان را به نام خدا و پیغمبر به یغما بردند و از همین مفرّ بود که دستشان هم به ناموس مردم دراز شد و خلاصه با سرمایه یی به نام رذالت و روبه صفتی، بهره ها بردند و می برند هنوز.

هزار سال است که اینگونه زالوصفت خون ملّت را مکیدند و در جای جای این سرزمین بلازده ریشه دواندند. در پیش چشم عوام و البته نه خواص، به امامزاده های متحرکی تبدیل شدند که نافرمانی از فرمایشات به غایت انحصاری شان، خشم و غضب خدا و دوازده امام و صد و بیست و چهار هزار پیامبرش را، بر می انگیخت.

در یک کلام این مارهای آدم نما را خود ما هزار سال است که در آستینهامان پرورش داده ایم و پروار کرده ایم. نتیجه اش را هم امروزه می بینیم که تا بر دوش همین ملّت از منبرها پائین آمده و بر تخت صدارت نشستند، اقتضای طبیعتشان بیش از هر زمان دیگری، گُل کرد و نیشهای سمی و زهرآگینشان در چشم و قلب مردمی که می پنداشتند با حضور این موجودات، هم دنیا و هم آخرتشان تأمین و تضمین می شود، فرو رفت و نه فقط دنیا که آخرتها را هم به باد فنا سپرد.

بیهوده می پندارد هر آنکس که در میان این قوم گمراه و تبهکار، به دنبال صالح و مصلح و اصلاح طلب بگردد و بیهوده تر آنکه کسی بیاندیشد اینها زمانی از کسوت مارصفتی بیرون خواهند آمد و به معنای واقعی کلام، آدم خواهند شد. به قول شیخ اجل سعدی شیراز:
چون بُود اصلِ گوهری قابل..........تربیّت را در او اثر باشد
هیچ صیقل نکو نداند کرد ...........آهنی را که بدگهر باشد
سگ به دریای هفتگانه بشوی........که چو تَر شد پلیدتر باشد
خر عیسی گرش به مکّه برند........چون بیاید هنوز خر باشد

خداوند شرّ این مارهای انسان گونه را از سر همۀ عالم و آدم و مخصوصا ایران و ایرانی کم، و به همۀ ما این درایت را عطا فرماید که از این پس بیشتر مواظب مارهای خزیده در آستینها باشیم. آمین.


هیچ نظری موجود نیست: