اینروزها رژیم آخوندها شبیه به بوکسوری شده که گوشۀ رینگ گیر افتاده و ضربات چپ و راست هولناکی دریافت می کند. فشار تحریمها از یک سو و مقاومت آشکار و پنهان مردم به جان آمده از سوی دیگر، نیرو و توان این اژدهای آدمکش را تحلیل می برد. به اینها اضافه کنیم ریزشهای عوامل ریز و درشتش را که سرنگونی را از همین حالا بو کشیده اند و یکی یکی دارند خود را از ورطۀ هولناکی که انتظارشان را می کشد دور و دورتر می کنند.
اوضاع اقتصادی روز به روز وخیمتر می شود. تحریمهای بانکی، محدودیّتها و نظارت بر کشتی هایی که عازم ایران هستند. کمبود بنزین و سوخت که رفته رفته اثرات نامطلوب خود را به جا خواهد گذاشت. صادرات تحلیل رفته نفت، که رژیم را وادار به ذخیره سازی کرده، درماندگی و شکست در سیاستهای خارجی که کار را به جایی رسانده که حتّی حامد کرزای از نیروهای ناتو می خواهد که دست از تعقیب طالبان در روستاها و درّه ها بردارند و مراکزو پایگاههای آموزشی آنها در کشورهای مجاور را بمباران کنند و از همۀ اینها مهمتر مقاومت یک ملّت داغدیده و زخم خورده از حکومتی که نام اسلام را هم یدک می کشد، حاکمان مستبد را متوجّه خطراتی کرده که طیّ سی سال حاکمیّتشان، نظیر آنرا تجربه نکرده بودند.
البته اینها به این معنی نیست که دست و پای رژیم از همین حالا کاملا بسته شده و راه به جایی ندارد. اتفاقا اینها در موقعییتی قرار گرفته اند که ناچار خواهند بود مثل گربه ای که در گوشۀ اتاق به محاصره در آمده بر روی هر جنبنده ای چنگال بکشند. یعنی خطرناکتر از همیشه. سرنوشت نفتکش ژاپنی که در دهانۀ تنگۀ هرمز و هنگام ترک منطقه ظاهرا مورد حمله قرار گرفته، می تواند اقدامی از نوع همین چنگال کشی باشد.
نکتۀ مهم در این میان این است که غربیها در آینده چه خواهند کرد؟! آیا اینها می خواهند که گوش این عربده کش منطقه ای را کمی بکشند تا به خویشش آرند که بداند بدون کمک آنها قادر به ادامۀ حیات ننگین خویش نیست یا اینکه پس از قیامهای جانانۀ مردم ایران که از هر رفراندومی روشنتر و صریحتر بود، به این نتیجه رسیده اند که دیگر نمی شود روی این رژیم افسارگسیخته سرمایه گذاری کرد و قبل از اینکه به دست ملّت ایران دفن تاریخی شود و سرشان بی کلاه بماند، خودشان باید دست به کار شوند و سِیر و روند حوادث و جریانات را در دست بگیرند و کشتی بی سکّان را به هر ساحلی که خود می خواهند رهنمون شوند. درست شبیه کاری که در افغانستان و در عراق کردند البته با اندکی تغییر و تفاوت.
با توجّه به و ضعیّیت موجود، و با توجّه به تجربه های قبلی، شکّی نیست که زمان و زمینه برای کوتاه آمدن رژیم و سر میز مذاکره نشستن و حاتم بخشی از سفرۀ ملّت ایران، جهت ادامۀ حیات بیشرفانۀ خویش، بیش از هر زمان دیگر آماده و مهیّاست. آنها ضمن اینکه عوام فریبانه دست به عربده کشی و هل من مبارز طلبی می زنند و خواهند زد، در خفا مشغول زد و بند و کوتاه آمدن و غلط کردم گویی خواهند شد. از سفرۀ مردم ایران بیش از پیش دست به بذل و بخشش خواهند زد تا شرایطی را پیش بیاورند که از فشارهای خارجی کاسته و آنگاه با خیال راحت و به زعم خود به قلع و قمع و تسویّه حساب با دشمنان داخلی خود یعنی ملّت ایران بپردازند.
در هر صورت و هر کدام که اتّفاق بیفتد، هر سمت و سویی چه رژیم و چه غربیها، که ملّت ایران را در این قضایا نادیده بگیرد و به فراموشی بسپارد، مرتکب یک اشتباه بزرگ تاریخی و استراتژیک شده است. این ملّت با جوانان شجاع و از جان گذشته خویش و با تجربه یی که در قیامهای اخیر کسب کرده است، دیگر بازیچه یی نیست که بشود آنرا نادیده گرفته و از صحنۀ نمایش حذف نمود. حضور چنین ملّتی در صحنه حتما می تواند تعادل قوا را به نفع ایران و ایرانی بر هم زده و آغازگر دوران نوین و با شکوهی در تاریخ این سرزمین کهن و باستانی گردد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر