تقدیم به شیر زنان و دلاور مردان میهنم که رژیم ولایت جهل و جنایت را به لبۀ پرتگاه سقوط کشانیده اند.
دیو تنوره می کشد، خلق خروش می کند
خلق خروش می کند، خفته به هوش می کند
ابله و درمانده < ولی>، بانگ و خطابه می زند
بیم به خلق می دهد، حشرِ وحوش می کند
به هرزگانِ بی نَسَب، وعدۀ گنج می دهد
سپاهی و بسیج را، حلقه به گوش می کند
غافل و در خیال خود، سَحر به بند می کشد
جوان و پیر می کشد، شعله خموش می کند
شعله زبانه می کشد، شرر به شیخ می زند
شیر بدونِ یال را، همدم موش می کند
خون شهید حادثه، بیرق خلق می شود
به گوش خفتگان شب، بانگ سروش می کند
مرد و زن و پیر و جوان، راهی کوچه می شود
ردای رزم بی امان، جمله به دوش می کند
مانده و درمانده <ولی>، زهر به جام می کند
لب به پیاله مینهد، یکسره نوش می کند

دیو تنوره می کشد، خلق خروش می کند
خلق خروش می کند، خفته به هوش می کند
ابله و درمانده < ولی>، بانگ و خطابه می زند
بیم به خلق می دهد، حشرِ وحوش می کند
به هرزگانِ بی نَسَب، وعدۀ گنج می دهد
سپاهی و بسیج را، حلقه به گوش می کند
غافل و در خیال خود، سَحر به بند می کشد
جوان و پیر می کشد، شعله خموش می کند
شعله زبانه می کشد، شرر به شیخ می زند
شیر بدونِ یال را، همدم موش می کند
خون شهید حادثه، بیرق خلق می شود
به گوش خفتگان شب، بانگ سروش می کند
مرد و زن و پیر و جوان، راهی کوچه می شود
ردای رزم بی امان، جمله به دوش می کند
مانده و درمانده <ولی>، زهر به جام می کند
لب به پیاله مینهد، یکسره نوش می کند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر