درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

شنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۸۸

اسلام انحصاری

میراث نامشروعی که بنیانگذار حکومت اسلامی برای هم صنفان و همفکرانش گذاشت و رفت، هر روز که می گذرد بیشتر از پیش رنگ می بازد و نقاب از چهرۀ سراسر جنایت و تزویرش فرو می افتد.

کار متولیّان دین حالا به اینجا رسیده که جوانی را که شبانه بر پشت بام خانه خویش الله اکبر می گوید به ضرب گلوله از پا در می آورند و دختری که پدرش اتّفاقا جانش را در راه حفظ همین رژیم فدا کرده، به همین جرم فریاد الله اکبر از فراز بام خانه به زیر کشیده با خود می برد و گرگهای هار و وحشی ولایت چنان به جانش می افتند که سرانجام ناچار می شوند نیمی از بدن پاک و معصومش را با اسید مضمحل کنند تا آثار جنایت حامیان ولایت الله بر زمین لاپوشانی شود و عمر نکبت بار سی سالۀ این حکومت سراپا منفور که به عجوزه ای سیصد ساله می ماند، ادامه یابد।


موضوع البته به همینجا ختم نمی شود. رژیم روسیاه و درمانده ولایت جهل و غارت البته برای حفظ سلطۀ ننگین خود اگر لازم باشد و خود را واقعا در خطر ببیند، که اینروزها دارد می بیند، پرده های دین را یکی پس از دیگری خواهد درید و اسلامی را که در جهت حفظ منافعش نباشد تعطیل خواهد کرد و بانیانش را هم به ناکجا آباد خواهد فرستاد.

اسلام برای این جماعت وسیله ای است که با آن راحت بتوانند سر مخالفانشان را به سنگ بکوبند، به چپاول و غارت ادامه دهند و هر جا که لازم شد از آن سنگری بسازند و چهره های کثیف خودشان را در پشت آن پنهان کنند. حالا وای به حال کسی که بخواهد این حربه را از چنگ حضرات در آورد و بر ضدّ خودشان به کار گیرد. درست مثل اینکه شمشیری تیز و برّنده را بخواهند از کف زنگی مست و قلدر به در آورند. بیخود نیست که حاکمیّیت تمامت خواه تا کنون مثل یک هیولای بی شاخ و دُم نیمی از پیکرۀ غرق در تعفّن خودش را با دادگاهی کردن و اقرار و اعتراف جویده و لاجرم چرک و عفونت این زخمهای عمیق و وحشتناک، باعث تسریع روند اضمحلال آن در کلیّت و تمامیّتش شده و بیشتر هم خواهد شد.

یکی از دیگر از نمونه های بارز این نکته لغو مراسم مرسوم شبهای قدر بر سر گور رهبر منفور خودشان است. مراسمی که سالیان گذشته انجام می شده و حالا که قدّاره بندان حکومتی به این نتیجه رسیده اند که شب قدر از انحصارشان خارج شده و مثل فریادهای الله اکبر به حربه ای ظلم ستیز در دست مردم تبدیل می شود، عطایش را به لقایش بخشیدند و یکجا تعطیلش کردند. یعنی اسلام به زعم این جماعت تا وقتی خوب و با حال است که تیغش در جهت حفظ منافع ببرد. در غیر اینصورت به یک معضل و مشکل اساسی تبدیل می شود که حتی شب قدر و الله اکبرش هم مضر است و خطرناک.

اینها اگر از امامت رفسنجانی در نمایش جمعه به انحاء مختلف جلوگیری می کنند بیمشان از شخص رفسنجانی نیست. از این می ترسند که مردم مجالی پیدا کرده و به نام نمایش جمعه و به کام آزادی و رهایی، به سوی دانشگاه تهران روانه شوند و نمایشی از قدرت عظیم خود را در انظار و دید جهانیان قرار دهند. پس نماز جمعه هم تا وقتی نماز دشمن شکن است که خطیبانش از کاسه لیسان مقام معظم باشند و نمازگزارانش هم مشتی اراذل و اوباش پَست بسیجی و پاسدار و لباس شخصی که عربده بکشند و مرگ بر ضدّ ولایت فقیه نشخوار کنند.

با توجّه به همین عکس العملهای رژیم درمانده به راحتی می شود پی به این نکته برد که این قیام تازه آغاز شده و با آنکه با توجّه به کشتار و سرکوبهای ددمنشانه، از حضور مردم در خیابانها کاسته شده، امّا آتشی عظیم در زیر خاکستر پنهان است و ملّت شجاع و آزادیخواه، مترصّد فرصت است تا ضربۀ نهایی را در اوّلین فرصت بر پیکرۀ شکاف برداشتۀ رژیم ارتجاع فرو آورد و شرّ این جانیّان را برای همیشه از سر ایران و ایرانی کم کند.
مرگی سخت و بی امان در کمین حاکمان جبّار است و آنها با شامّۀ تیز خود، نزدیک شدنش را بیش از همیشه بو کشیده و تنفّس می کنند. عکس العملهای هیستریک رژیم سیلی خورده، بهترین نشان و بیینۀ این ادّعاست.

5 سپتامبر 2009 میلادی

هیچ نظری موجود نیست: