درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

شنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۸

انگار پایان نداره- جنگ شب و ستاره

اتل متل یه قصّه
نون و پنیر و پسّه
یه شعر سرخ یه فریاد
امان، امان از بیداد
*
اتل متل کی خوابه؟
سؤالش بی جوابه
یالا پاشو صدا شو
شریک درد ما شو
*
اتل متل دلا خون
از دست دیو مجنون
عمّامه دار بی سر
اسمش امام و رهبر
شغلش چیه؟ جنایت
خطش کدوم؟ خیانت
عمّامه دار مجنون
رفیق راه شیطون
*
صد سال دلامون خونه
رهایی دردمونه
یه فصل داریم، زمستون
سرما و برف و بارون
بهارمون کجا رفت؟
کِی رفت که بی صدا رفت؟
*
اتل متل رو سنگفرش
خون ریخته تا لبِ عرش
اگه بهار نداریم
به جاش لاله می کاریم
لالۀ سرخ کمیاب
یکی ندا، یه سهراب
حنیف داریم، کیانوش
ترانه و سیاووش
فردین، امیرو مهرداد
دستت بخشکه جلّاد
انگار پایان نداره
جنگ شب و ستاره
*
اتل متل خروشید
خون که تو کوچه جوشید
رو سنگفرش خیابون
یا تو دلِ بیابون
یه مُشت آهنین شد
وقتی با هم عجین شد
پیام سرخ و جاوید
مثل طلوع خورشید
از شب غم نترسیم
ما همه با هم هستیم
*
اتل متل ستاره - صبح و سحر می یاره
از آسمون دوباره - رنگین کمون می باره।

هیچ نظری موجود نیست: