درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

چهارشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۸

در سوگ حقوق بشر



در پاسخ به اسماعیل وفا که پرسیده ( کجاست حقوق بشر، کجاست انسانیّت )

خون باید گریست
در سوگ انسانیّت
در سوگ حقوق بشری که چشمها به راهش بودند
امّا خبرش آمد
تابوتش را از اریتره و سودان و قبل تر از آن
از بوسنی و چچن عبور داده بودند
پیشتر از آن آسمان صبرا و شتیلا در سوگش
خون باریده بود
همین پریروز بود، همین پریروز بود
که تمامی کوچه پس کوچه های غزه را هم پشت سر گذارده بود
از روی نعش زن و مرد و پیر و جوان و کودک،
گذشته بود
و ما عزای حقوق بشر را با عزای کودکان غزّه اشتباه گرفته بودیم
و چه ساده دلانه می اندیشیدیم که هنوز در قید حیات است
با خود می گفتیم، تا بشر روی این کره خاکی نفس می کشد
حتما حقوق بشر هم حیّ و حاضر خواهد بود
می اندیشیدیم و چه پوچ و بیهوده می اندیشیدیم
که سربزنگاه خواهد آمد مثل تمامی منجیان بشریّت
همانها که در کتابها آمده نامشان، که خواهند آمد
و هنوز نیامده اند
و با خود معجزه ای به همراه خواهد آورد
دیروز آمد امّا در پیش چشم جهانیان
از روی پیکرهای پاک شهیدانمان در خیابانهای ایران
عبور کرد
ندا، سهراب، کامران، کیانوش ....
شاهد جزغاله شدن ترانه هم بود
امّا عبور کرد
و با سرعتی سرسام آور که از مُرده ای چون او بعید بود
به اشرف رسید
شهر بی دفاع
و با روح سرد و ساکن خویش به نظاره ایستاد
قتل عام را دید، امّا دَم بر نیاورد
پیکرهای در هم کوبیده شده را دید
خّم به ابرو نیاورد
و در مقابل ضجّه ها و فریادهای حق طلبانه
سکوت کرد
سکوتی آنچنان سنگین که فقط لایق مُردگان است
و برای هزارمین بار آموخت به ما،
که هیچ میّتی معجزه نخواهد کرد
حتّی اگر از جنس قدّیسان باشد
بیش از این به انتظارش ننشینیم
در سوگش اشکی بریزیم و فاتحه یی بخوانیم و بگذریم
ایمان بیاوریم که خارج از ذات انسانهای دردمند
موجود جانداری به نام حقوق بشر
وجود خارجی ندارد
فاتحه یی بخوانیم تلخ و بگذریم.

7 مرداد سال 1388

هیچ نظری موجود نیست: