جوانانی که تا چشم به دنیا باز کردند، در کوچه و خیابان شاهد حشر وحوش حکومت اسلامی بودند. شلّاق ولایت گوشت و پوستشان را از هم درید و در معابر و سر چهارراههای شلوغ و پر جمعیّت بر جراثقالها رقص مرگ کردند. تا لبخند زدند، نهی از منکر شدند تا مبادا در حکومت روضه خوانها اشکها به فراموشی سپرده شوند. طعم تلخ عدالت اسلامی را در سیاه چالهای مخوف شناخته شده و ناشناخته چشیدند و فریادهاشان در چهاردیواری بتونی زندان در گلو خفه شد.
آری همین نسل و همین نسل ناگهان خروشید. سیل شد. زلزله شد. توفان شد و با تندر در آمیخت و مثل برق بر جان و تن فاسدترین و بدنامترین حکومت معاصر و شاید تمامی تاریخ بشریّت، شرر زد و شعله کشید. با چوب و چماق بر سرش کوبیدند، جانانه تر ایستاد، نایَش را بریدند، فریادش رساتر شد. و آنگاه که قلبش را دریدند و شهیدش کردند، پیام شد و چون برق و باد مرزها را درنِوردید و بر چشم و گوش خفتگان تشر زد که خاموشی و دم فروبستن، با انسانیّتی که از آن دم می زنید، در منافات محض است.
و اینچنین بر بلندای تاریخ ایستاد و پرچم آزادی به بهای جانهای پاکش به اهتزاز در آورد تا جهان از اینهمه شُکوه و جلال و زیبایی و شجاعت انگشت به دهان بماند। تا بدانند که ایران فقط در ولایت فقیه و مشتی اوباش و اراذل حرامزاده خلاصه نشده و ایرانی قدرت اعجاب انگیزی دارد که بارها و بارها از لبۀ پرتگاههای تاریخ ناگهان به سمت بالا بلندترین قلّه های شکوه و سرفرازی صعود کرده است.
بدین ترتیب راهی چندین و چند ساله یکشبه طی شد و عمق آگاهی و بینش جوانان دلیر و غیور ایرانی نویدبخش فردایی آزاد و رها و مستقل گردید।
بیچاره ولیّ فقیه و دستگاه عریض و طویل سرکوب و اختناقش، به عبث می پندارند که غائله ختم به خیر شده و حکومت ننگین آنها، از پیچ صعب العبور به سلامت طیّ طریق نموده است। اینها هنوز از قدرت لایزال خلق بی خبرند و به قول حافظ: بگذار تا بمیرند در درد خودپرستی.
تازه اوّل راه است. آنکه از داغ و درفش و چوب و چماق نهراسیده و قلبش را سپر بلای آزادی میهنش کرده، فردای بسیار نزدیک، بسا نزدیکتر از آنکه فکرش را بکنند باز خواهد گشت. اینبار با کوله یی از تجربه که در جنگ و نبردهای خیابانی با مزدوران به دست آورده. بازخواهد گشت جانانه تر از دیروز و توفنده تر و کوبنده تر نیز، چرا که ترس را برای همیشه در خاکپای آزدی ذبح کرده و آگاهتر از هر زمان دیگر، می داند که چه می خواهد و مهمتر از آن اینکه راه رسیدن به اهداف مقدّسش را هم بهتر از گذشته می داند و می شناسد.
شک نکنیم که آتش زیر خاکستر دوباره زبانه خواهد کشید و شعله های سرکش آن اینبار برای همیشۀ تاریخ ایران زمین، شیخ را هم در کنار شاه دفن خواهد کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر