به همین سادگی انقلاب سی ساله شد. بهمن پنجاه و هفت آبستن انقلابی بود که به زعم ملّاها هنوز هم ادامه دارد و از این نظر می توان آنرا طولانی ترین انقلاب تاریخ نامید.
در این روزهای سالگرد انقلاب حکایتهای فراوانی از آن دوران بر روی اینترنت یا توسط تلویزیونهای فارسی زبان پخش شده. یک نگاه گذرا به اظهار نظرها آدم را به این نتیجه می رساند که اکثریّت قریب به اتفاق راویان انقلاب در یک چیز با هم مشترکند و آنهم بیان جملۀ کوتاهِ< ما فریب خوردیم> می باشد.
جالب است. روشنفکر و نویسنده و شاعر و دبیر و وکیل تقریبا همان چیزی را می گویند که عوام و عامّۀ مردم. به این می گویند یک نقطۀ اشتراک!!! آنهم از نوع انقلابی اش. برای یک دفعۀ تاریخ ایران هم که شده، فارغ از دسته بندی های طبقاتی و اجتماعی و روشنفکری و عوام، تقریبا اکثریّت ملّت ما در یک چیز با هم مشترک و هم عقیده اند که: اشتباه کرده اند و فریب خورده اند.
امّا خودمانیم این خمینی هم عجب موجودی باید باشد که اینگونه همۀ قلبها و مغزها را به بازی گرفته و به قول معروف سر کار گذاشته است. بگذریم از آن اقلّیتی که به ذات این موجودات آدم نما پی برده بودند، اما در کل یک ملّت و مملکت سی و پنج ملیونی را اینطور به بازی گرفتن و از مسیر منحرف کردن، فقط کار استادِ جنابِ ابلیس می تواند باشد و بس.
البته به قول شاعر از ماست که بر ماست. . واقعا بعضی وقتا مشکله که آدم بتونه بفهمه چرا با اینهمه پیشینه فرهنگی و علمی و ادبی، حالا ما باید اینجای کار باشیم، یعنی بعد از ششصد، هفتصد سال که از عمر شعر حافظ می گذره وقتی می ذاریمش توی قالب اوضاع و حال و روزِ امروزمون، می بینیم که کپی برابر با اصل است و ماشاالله هزار ماشاالله ما ملّتی هستیم که با وجود عبور سریع زمان از جادۀ روزگار، هنوز همونطوری که بودیم، باقی موندیم و به قول ملانصرالدّین با جوونی هامون هیچ فرقی نکردیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر