رژیم در عراق چه می خواهد؟
ایجاد یک امپراطوری عظیم اسلامی، از ابتدا در ذهن سردمداران رژیم حاکم بر ایران نقش بسته بود. حتٌی پیش از آغاز جنگ هشت ساله با عراق، آنها در هر فرصتی از قیام شیعیان در نجف و کربلا و سایر شهرها سخن به میان می آوردند و بدینسان بود که زمینه ساز آغاز جنگ نیز شدند.
چندی پیش هم که احمدی نژاد عملا از ایجاد یک هلال شیعی در منطقه سخن گفت و بیش از پیش خشم اعراب را برانگیخت. از نظر آنها عراق کلید تسلٌط بر کلٌ منطقه به شمار می آید. از طریق عراق می توان بر کویت و حتٌی عربستان سعودی، دست اندازی کرد. کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس هم در آنصورت جز تمکین و راه آمدن با خلیفه مسلمین!!!! در تهران چاره یی پیش رو نخواهند داشت. صِرفِ تلاش رژیم برای دستیابی به سلاح اتمی نیز از همین جا سرچشمه می گیرد. آنها می خواهند با قدرت در منطقه حرف اول را بزنند.
هشت سال جنگ با شعار فریبنده راه قدس از کربلا می گذرد، نیروهای از تاب و توان افتاده رژیم را فقط در لب مرزها متوقف نمود. ملٌاها به قیمت کشته و معلول شدن میلیونها ایرانی و عراقی در دو طرف قضیٌه و میلیاردها خسارت مالی ناچار دستها را به علامت تسلیم بالا برده و جام زهر را در حلقومهای گشادشان فرو ریختند. در واقع حسرت فتح و چیرگی بر کشور همسایه به دلشان ماند و مرگ بنیانگذار قسی و بیرحمشان را سبب شد.
امٌا همه اینها به آن معنی نبود که رژیم حاکم برای همیشه دست از عراق شسته و به کار خود بپردازد. آنها با گردآوری مخالفان رژیم سابق عراق، دست به تشکیل یک نیروی نظامی به نام سپاه بدر زده و با استفاده از بعضی سیاسیون و آخوندهای عراقی همچنان مترصد فرصت بودند تا جبران مافات نمایند. اشتباه غیر قابل جبران صدام در دست اندازی بر خاک کویت، نور امید تسلٌط بر عراق را بیش از پیش در دل ملایان آبرو باخته در جنگ هشت ساله روشن نمود و آنان را بر آن داشت تا امیدوارتر از پیش به تجهیز و آموزش آنچه که سپاه بدر نامیده می شد بپردازند.
آنچه که ضرورت نفوذ و تسلط بر عراق را بیش از پیش برای ملایان لازم و بایسته نمود، آگاهی نسبی از طرحهای آمریکا برای نفوذ در منطقه خاورمیانه و آنگونه که آنها می گفتند، ایجاد یک خاورمیانه نوین بود. ملٌاها در یافتند که در طرح خاورمیانه نوین جایی ندارند. تغییر رژیمها و حتٌی موقعیٌتهای جغرافیایی منطقه مدٌ نظر بود ( و هنوز هم هست هر چند که فعلا با مشکلاتی مواجه گردیده ). پس با این اوصاف هجوم آمریکاییها به عراق به مثابه یک هدیه آسمانی بود تا آخوندها آنچه را که پس از هشت سال جنگ و خونریزی به دست نیاورده بودند اینبار به قول یکی از سیاستمداران آمریکایی، بدون شلیک یک گلوله به دست آورند.
پس اندیشه های خلافت اسلامی بر کل منطقه به رهبری رژیم و ترس از سرنگونی دلایل کافی و لازمی بودند که باعث شدند تا رژیم بلافاصله دست به کار شده و نیروهایی را که سالیان سال آموزش داده و به قولی در آب نمک خوابانده بود یک شبه راهی عراق نماید.
بزرگترین اشتباه آمریکاییها پس از حمله به عراق، که کمک شایانی نیز به ملاها نمود، نابود کردن کامل نیروهای نظامی و امنیتی رژیم سابق بود. این امر خود به خود با عث به وجود آمدن حفرۀ عمیقی در امنیٌت و نظم اجتماع بحران زده عراق گردید و با سوء استفاده از همین خلاء بود که تا دیگران به خود آیند، رژیم مزدورانش را تحت عناوین مختلف در کلیٌه نهادهای سیاسی و نظامی و اجتماعی و حتٌی اقتصادی مستقر نموده و نبض امور را در دست گرفت. در واقع ملاها در عراق پیشدستی کرده و با ارسال انواع سلاحهای کشنده و آموزش و اعزام نیرو، ارتش امریکا را در مخمصه و سردرگمی فرو بردند. ملاها بر این باورند که ارتش امریکا به علٌت حضور در افغانستان و درگیری در عراق توانایی گشودن جبهه سوٌم را در ایرانی که بسیار از عراق و افغانستان به لحاظ نیروی نظامی و تجیهزات قویتر است، ندارند.
آنها خوب می دانند که یک جنگ فرسایشی که بتواند تلفات زیادی روی دست امریکاییها بگذارد، نقطه ضعف و پاشنه آشیل دولتمردان آمریکا است. آنها به خوبی می دانند که ایجاد امنیٌت و بحران زدایی در عراق می تواند آغازی بر پایان حکومت ستمگرانه آنها در ایران باشد. چرا که همانگونه که پیشتر نیز رفت آنها در طرح خاورمیانه نوین که یکی از شاخصهای آن ایجاد دمکراسیهای کاذب به سبک غربی است، جایی ندارند. بنابراین آنها جنگ را به کشور همسایه کشانده اند تا شاید خود از عواقب آن مصون و محفوظ بمانند.
چه خواهد شد؟! اوٌل اینکه ملاها خواب خلافت اسلامی بر منطقه را هم نخواهند دید. از آنجا که بافت مذهبی اکثریٌت، سنٌی می باشد، آنها هرگز زیر بار یک حکومت شیعی آنهم با مشخصات رژیم حاکم بر ایران نخواهند رفت.شاهد مدٌعا اینکه در همین عراق که شیعیان اکثریٌت عددی دارند سنٌی ها زیر بار نرفته و حاکمیٌت آنها را نفی می کنند کلٌ منطقه پیشکش.
آن طرف قضیٌه هم آمریکا اینهمه لشکر کشی نکرده که دو دستی تحولی ملاها بدهد و برود. علاوه بر منافع استعمارگرانه اقتصادی، آبرو و حیثیٌت تک ابرقدرت جهان هم مدٌ نظر است. عقب نشینی در عراق و سپردن آن به ملاها یعنی آغاز افول قدرت یک ابرقدرت. فراموش نکنیم که چینی ها و در کنار آنها روسها مترصد فرصتند و از حالا با مخالفت با طرحهای استراتژیک امریکاییها، اعمال نفوذ بیش از پیش در شورای امنیٌت سازمان ملل و ایجاد پیمانی چون پیمان شانگهای، برای دولتمردان مستقر در کاخ سفید خط و نشان می کشند. همۀ اینها شاید کافی باشد تا امریکاییها با پذیرش همه ریسکها وارد بازی خطرناک حمله به ایران گردند. حمله یی که با حضور زمینی نیروهای آنها همراه نخواهد بود، امٌا به شکل وحشتناکی فلج کننده و ویرانگر خواهد بود.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر