درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

دوشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۹۲

این همان چشمه خورشید جهان افروز است


مالکی جنایتکار در آمریکا سنگ روی یخ شد. عروسک خیمه شب بازی آخوندها که آمده بود تا با کارت القاعده، سنا و کنگره و دولت اوباما را متقاعد به تحویل گرفتن سلاح نماید، پس از ضربه های جانانه یی که از نمایندگان مردم آمریکا و اشرف نشانهای قهرمان که بنا به گزارشها همه جا حیّ و حاضر بوده اند و رسوای عالم و آدمش کرده اند دریافت نمود، دُمش را روی کولش گذاشت و دست از پا درازتر با لب و لوچه یی آویزان و البته خشم و کینه و غضب نسبت به آنچه که به سبک وسیاق اربابانش در تهران پس از خوردن سیلی های جانانه، تبلیغات دشمنان می نامید، به عراق تحت حاکمیّت پاسدار سلیمانی بازگشت. البته او حقیرتر از آن است که از این سفر درس عبرت بگیرد و کمی به آنچه که تاکنون در عراق مصیبت زده اتفاق افتاده و آنچه که در آینده یی نه چندان دور انتظار او و حکومت جابرانه اش را می کشد، فکر کند.
پیشکار نابکار آخوندها هرگز حتی تصورش را هم نمی کرد که طیّ سفرش به آمریکا با چنین جو و فضایی روبرو و مواجه گردد. بیخود نبود که سفر پنج روزه او نیمه کاره به پایان رسید و بسیاری از ملاقاتهای از پیش برنامه ریزی شده، لغو گردید. او نمی دانست که دست در خون بیگناهان بردن و سگهای هار سپاه کثیفش را برای زدن تیرهای خلاص به انسانهای مجروحی که روی تخت کلینیک در انتظار رسیدگی به جراحات به سر می بردند و انسانهایی که دستهاشان از پشت بسته شده بود، روانه نمودن، عواقب سنگینی دارد و هنوز هم نمی داند که این تازه اول کار است و باید به این  جانیّ دست پروردۀ آخوندها از قول زنده یاد احمد شاملو گفت:
باش تا نفرینِ دوزخ از تو چه سازد
که مادران سیاه پوش
داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد
هنوز از سجاده ها
سر بر نگرفته اند.

مرثیه خوانان قلّابی:
پیشتر از این نوشته بودم که خون شهیدان هرگز به هدر نخواهد رفت. خونهایی جوشان که در فضا منتشر می شوند و ندای مظلومیّت را به اقصی نقاط جهان می رسانند. هیچکس و هیچکس نمی تواند منکر تاثیر خونهای پاک به ناحق ریخته شده در اشرف و لیبرتی بر، برانگیخته شدن وجدانهای بیدارِ انسانها گردد. چالشهایی که مزدور آخوندزده در آمریکا با آن مواجه و روبرو شد، از این قاعده مستثنی نیست. فیلمها و تصاویر جنایتهای ضدّانسانی پادوی مفلوک ولی سفیه در اشرف، دل و جان هر آنکس که از انسانیّت بویی برده را به درد آورد و کمترین ثمره و نتیجه اش تودهنی محکمی بود که مالکی به نیابت از خامنه یی جنایتکار دریافت نمود.
در این میان بعضی در کسوت مرثیه خوانها، دست به دامان نوحه های آخوندپسند شده اند تا شکوه و عظمت ایستادگی و مقاومت اشرفی ها و شهادت قهرمانانه شان را لوث و کم ارزش نمایند. از اینرو در کمال وقاحت و بیشرمی مسئولیّت خونها را به گردن رهبر مجاهدین می اندازند و انگیزۀ ایستادگی و شهامت شهیدان را در حدّ نگاهبانانِ اموال و دارائی های اشرف، تنزل می دهند.
غرض و مرض البته شاخ و دُم ندارد. صاحب این بیماری مزمن، تخیّلات ذهن معیوب خودش را شاخص اصلی وقایع می داند و بر اساس آنها تحلیل و تفسیر می نماید. از نظر این جماعت، اشرفی ها فقط به خاطر حفظ اموال در اشرف به شهادت رسیدند و مسئولش هم نه رژیم است و نه مالکی و نه جنایتکارانِ تحت امر او. اگر دنبال نام باعث جنایت می گردید، مسعود رجوی به زعم آنها اولین گزینه است.
پاسخ این مزدورانِ همسو و هم  جهت با حکومت آخوندی را باید از زبان خود آخوندها داد. باید اینها را ارجاع داد به سخنان بدنامترین پاسدار ننگ و نفرت یعنی قاسم سلیمانی و فرماندۀ جنایتکار و شکنجه گر بسیج ، محمدرضا نقدی و آخوند خرچنگ نشان احمد خاتمی که این عملیّات را مهمتر از عملیّات فروغ جاویدان نامیده اند.
برای رقم زدن حماسۀ فروغ جاویدان، مجاهدین و مبارزین راه آزادی بیش از یکهزار شهید تقدیم راه آزادی ایران و مردمش نمودند. اینبار اما در اشرف پنجاه و دو مبارز راه آزادی، طبق اظهارات سران ریزو درشت رژیم، حماسه یی فراتر از فروغ جاویدان را رقم زدند. این نه حرف مسعود و مریم رجوی است و نه ادعای هیچکدام از اعضای سازمان و شورا. قبل از هر چیز و هرکس این خود دشمن است که پس از ارتکاب جنایت، به این مهم اعتراف می کند. سؤال اساسی از مزدورانی که برای اشرف اشک تمساح می ریزند و مقاومت و ایستادگی شان را می خواهند بر اساس اذهان آلوده و معیوبشان در سطح نگهبانان اموال و دارایی ها تنزل دهند این است که آیا شما بهتر از رژیم می فهمید؟! رژیم بهتر از هر کس می داند که این جنایت باورنکردنی چه عواقب و پسامدهای سختی برایش در بر خواهد داشت. اما از آنجا که خود را ناگزیر به انجام آن می دانست، مجبور به تن دادن به آن شد. از بیانیه ها و اطلاعیه های سپاه پاسداران و وزارت امور خارجه و اظهارات وزیر بدنامترین وزارت آخوندها و پاسدار مفلوک حسین سلامی هم که خودتان کم و بیش خبر دارید.
همگان می دانند که مجاهدین هرگز در پی کسب اموال و دارایی نبوده اند. رهبرانشان آنقدر شایسته بوده اند که در ایران تحت حاکمیّت خمینی صاحب وزارت و سفارت و انواع و اقسام پُست های نان و آبدار باشند. مگر همین رفسنجانی به مسعود رجوی نگفته بود که شما بر قانون اساسی حکومت صحه بگذارید تا ما مجبور نشویم رئیس جمهور از خارجه (بنی صدر) وارد نمائیم؟ (نقل به مضمون). کافی بود که به ولایت منحوس خمینی آری بگویند، همۀ درها بر رویشان باز می شد.
 اعضاء و کادرهای آنها نیز اگر می خواستند می توانستند بهترین زندگی و کسب و کار و درآمد را در ایران و در غرب، داشته باشند. امّا آنها تمام زندگی و مایملکشان محدود به یک چمدان کوچک است. چرا که برای دنیایی که من و شما در آن زندگی می کنیم و غرق مادیّات آن شده ایم، پشیزی ارزش قائل نیستند. ارزشهای آنها ایستادگی در سخت ترین شرایط حتی با دست خالی در استراتژیکی ترین و بالطبع خطرناکترین نقطۀ نبرد با رژیم پلید آخوندها، نه گفتن به تسلیم و ننگ سازش و نبرد بی امان برای رهایی سرزمین و خلق محبوبشان است. اگر کسی قدرت درک این موضوع را داشته باشد، آنوقت می تواند اینرا هم درک کند که پنجاه و دو شهید والامقام اشرف نه بر سر دارائی و مال و مکنت که دقیقا بر سر حق حاکمیّـت مردم ایران پرچم سرخ و خونبار خویش را تا لحظۀ شهادت برزمین نگذاشتند و دیدیم که اثرات این ایستادگی و فداکاری کم نظیر اولین جرقه های خود را در سفر نکبتبار مالکی جنایتکار به آمریکا زد و این نوکر دربار آخوندها، لجن مال شده، دست خالی دُمش را روی کولش گذاشت و به سر جای اولش برگشت.
امّا شما ای آدمها! یکهزارم حمله و هجومتان به رهبری مقاومت را اگر صرف گرفتن یقۀ سه طرف دیگر قراردادی که بر ماندن اشرفی ها در اشرف مُهر تایید می زد و مشروعیّت کامل حقوقی و قانونی داده بود، یعنی دولت عراق، سازمان ملل و دولت آمریکا کرده بودید، می شد باور کرد و پذیرفت که بی غرض و مرضید. می شد پذیرفت که شما هم مثل میلیونها انسان در ایران وسراسر جهان، قلبهاتان به درد آمده است. می شد پذیرفت که همکاسه و همسوی وزارت بدنام نیستید. ولی افسوس، افسوس و صد افسوس که دُم خروستان دیرگاهی است که بر قسَمهای حضرت عباستان، مُهر باطل زده است.
یکی از این مزدوران جدیدالورود که سر از سایت ننگ نامه نویس در آورده اخیرا نوشته بود که: «البته طبق ادعای آقای رجوی که اموال مجاهدین در اشرف را پانصد میلیون دلار ذکر کرده، اگر اعضای این سازمان را چهارهزار نفر در نظر بگیریم، چیزی در حدود دوازده هزار و پانصد دلار سهم من فقط از اشرف می شود». ( چرتکه اندازی وقاحت بار را ببینید. یکی می ایستد تا آخرین لحظه و مرگ سرخ را به ننگ تسلیم، ترجیح می دهد، یکی هم با کمک امدادهای غیبی ننگ نامه نویس از تیف به اروپا می رود و بر سر اموال مجاهدین، چرتکه می اندازد و بیلان سهمش را می دهد. ببین که تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟) البته سپس بلافاصله ادامه داده است که: «البته خود را طلبکار نمی دانم». بازهم جای شکرش باقی ست . اما سوالی که پیش می آید این است که به مصداق این ضرب المثل که هیچ گربه یی محض رضای خدا، موش نمی گیرد،منبع کمکهای ننگ نامه نویس به بسیاری از اهالی تیف که او هم طبق اظهارات خودش یکی از آنهاست، کجاست؟! آیا از جیب مبارک حاتم بخشی فرموده اند، یا عمو سام قبول زحمت نموده اند و یا اینکه پولهای طیّب و طاهری است که مزدورانی شبیه نوریزاده نیز در گذشته از نعمات و برکات آنها برخوردار بوده اند؟. از همین رو اگر جنابِ طلبکار لطف کنند و چرتکه یی بیندازند یا اگر چرتکه افاقه نکرد با رملی و اسطرلابی، چیزی سر و ته این قضیه را در آورده، دیگران را هم در جریان بگذارند، متحیّرین اندر بابِ حاتم طائی شدن ننگ نامه نویس را رهین منت خویش نموده اند.  
 
برانگیختن وجدانهای بیدار در سطح بین المللی:
برخی از این حشرات (ببخشد حضرات)  با همان نوع بیماری مزمن فوق الذّکر یقۀ مجاهدین را گرفته اند که چرا مجاهدین و مقاومت، چسبیده اند به خارجی ها و از مقامات و شخصیتهای غربی و خصوصا آمریکایی برای پیشبرد اهدافشان استفاده می کنند. برخی از این هم فراتر رفته و مدّعی اند که پشتیبانان و حامیان مقاومت، در مقابل پرداخت وجه حاضر به دفاع از آن شده اند.
 از آنجایی که این موجوداتِ بسیار غیرتی فارغ از آنچه بر ایران و ایرانی می رود از چپاول سرمایه های ملی گرفته تا کشتار و اعدام و زندان و شکنجه و به غارت رفتن مال و ناموس آن مملکت، یقۀ کسانی را گرفته اند که دقیقا وسط میدان نبرد ایستاده اند و بیش از سی سال با پیکرهای خونچکان، پرچم را زمین نگذاشته اند، جهت رعایت حالشان و جلوگیری از تورم بیش از حد و خطرناک رگهای غیرت گردنهاشان، خدمتشان عرض می شود که نگارنده نمی داند که حامیان خارجی جهت حضور در کنفرانسها وجه و حق الزّحمه یی دریافت می کنند یا نه، امّا اگر فرض را بر این بگذاریم که دریافت می کنند، (که هم طبیعی است و هم شناخته شده در عرف بین المللی) به این عزیزانِ غیرتمند اطمینان خاطر می دهم که پولها، به صدها و صدها هزار دلیل مستدل، نمی تواند از جنسِ نجسِ پولهای به ظاهر طیب و طاهر وزارت بدنام  باشد، پس خیالتان راحت که پول به غارت رفتۀ ملت ایران نیست. مطمئن باشید که پول عموسام دست و دلباز هم نمی تواند باشد. آخر عقل سلیم نمی پذیرد که آنها از یکطرف یک مقاومت را وحشیانه مورد بمباران قرار بدهند، خلع سلاحش کنند، ممهور به مهر تروریستش نمایند، چشمهاشان را بر کشتارهای جنایتکارانۀ رزمندگانش ببندند و هزار سد و مانع بر سر راهش قرار دهند، آنوقت به حسابش هم دلار واریز نمایند.
 امیدوارم که با این توضیحات رگهای متورم گردنتان قدری افت وَرَم کرده باشد اما اگر باز هم خدای ناکرده بهبودی حاصل نشد متاسفانه باید عرض شود که علاوه بر آن بیماری مزمن که اوایل این بحث از آن سخن رفت، مبتلا به بیماری از نوع دیگری شده اید که مجبورم جهت حفظ ورعایت شئونات ادب از ذکر نام آن اینجا خودداری نمایم ولی توصیه می کنم حتما سری به پزشک خانوادگی تان بزنید.
فراخواندن وجدانهای بیدار به میدان مبارزه با هیولای دهشتناکی به نام رژیم ولایت فقیه، از شاهکارهای کم نظیر این مقاومت است که باعث شده است تا مبارزه در سطحی عالی تر و گسترده تر بر علیه آخوندهای حاکم به پیش برود. اگر رژیم با حمایتهای بیش از دوازده دولت خارجی و خصوصا غربی ها، روی پای خود ایستاده و همچنان به سرکوب و کشتار و غارت ادامه می دهد، این کمترین حق مسلم یک مقاومت است که از تمامی امکانات جهت بسیج تمامی انسانهای شریف و آزادیخواه در سراسر جهان به نفع مردم ایران سود برده و عرصه را بر هیولای ارتجاع تنگ و تنگتر نماید.
 هنر بزرگ و ستودنی این مقاومت این است که از داخل حاکمیّت دولتی که هم بمبارانش کرده و هم نامش را  در لیست تروریستی ثبت کرده است، انسانهای شریفی را بیرون کشیده و در دفاع از حق آزادی مردم ایران، رودرروی آن حاکمیت قرار داده است. رندلها، کندی ها، موکیزی ها، جولیانی ها، تام ریچ ها، هاوارد دین ها و ده ها نام دیگر، شخصیتهایی هستند که در جامعۀ آمریکا از ارزش و اعتبار خاصی برخوردارند و هیچ ابایی ندارند که در سرزمین خودشان رودرروی هیئت حاکمه  بایستند و در دفاع از مقاومت و مردم ایران و در ردّ عملکرد و سیاستهای ظالمانه دولت خودشان «شرم بر وزارت خارجه» بگویند.
این همان چشمۀ خورشید جهان افروز است:
دوستان و یاران مقاومت. دشمنان رنگارنگ، با نام و بی نام. با نشان و بی نشان از هر سو و به قصد نابودی تام و تمام تنها مقاومت جدّی مردم ایران به صحنه آمده اند. در دورانی که تمامی جنبشهای مقاومت یا به بیراهۀ سازش و تسلیم کشانیده شده اند و یا مضمحل و نابود گشته اند، یک سازمان و یک شورای ملی مقاومت همچنان سرافراز و مغرور، پرچم ایستادگی را بر بلندای بام این جهان در اهتزاز در آورده و با عزمی جزم بر آن است تا به سلطۀ شاه و شیخ و استعمار برای همیشۀ تاریخ ایران، خاتمه دهد. دشمنان رنگ به رنگ نه از کشتارهای وحشیانه طرفی بسته اند، نه از بمبارانها و در لیست سیاه قرار دادن شیفتگان رهایی ایران زمین. حربۀ دشمنان دوست نما و گرگهایی که در لباس میش در سایۀ این مقاومت به چَرا و پروار شدن برای روز مبادا مشغول بودند نیز به یمن وجود رهبری شایسته و خستگی ناپذیر و تلاشهای تک تک شما به شکست انجامیده و دشمن زبون  و درمانده را بیش از پیش بور و سرافکنده نموده است. امروز دشمن زخم خورده نه فقط اشرفی ها که خیل عظیم هواداران و اشرف نشانان را نیز هدف توطئه های بی شرمانۀ خویش قرار داده و به انواع حیّل سعی در جدا کردن آنها از صفوف متحد و منسجم مقاومت نموده است.
اشرفی ها با خون پاک خویش پاسخ دجّالگریهای رژیم را داده اند و بر ماست که به حرمت خون آنها، ضمن حفظ هشیاری، توطئه هاشان را در هم شکنیم و اجازه ندهیم که در صفوف ما رخنه نموده و یکبار دیگر داستان  گرگهای برّه نما را تکرار نمایند. بیش از همیشه و هر زمان، به همدلی و همراهی با سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت افتخار می کنیم و شک نداریم که سرانجام این خونها و رنجها به ثمر خواهند نشست و اشرفی و اشرف نشان در پیوند با مردم ایران هزاران اشرف سرسبز و پر شکوه در سرزمین شیر و خورشید بنا خواهند نمود.
 
به امید آزادی هر چه سریعتر هفت قهرمان اسیر مجاهد
سلام بر شیرزنان و کوهمردان خستگی ناپذیر لیبرتی
درود بر اشرف نشانان قهرمان
 
 4 نوامبر سال 2013 میلادی
 
 

هیچ نظری موجود نیست: