تو کیستی که شب از نام تو هراسان است
شکوه و شوکت اسمت غرور ایران است
تو کیستی که طلوع از تو می شود آغاز
تویی که قصۀ نامت کتاب انسان است
شروع روشن صبح است نام مسعودت
نوید و مژدۀ آغاز در بهاران است
به نام نامی ات از شب توان گذر کردن
سحر سحر بخرامد که شب گریزان است
تو کیستی که من از هر طرف که می نگرم
نشان و یادِ تو در خاطراتِ پنهان است
در آن زمان که شهیدی رَود به مسلخ عشق
سرود سرخ تو فریاد سربداران است
چه حکمتی است مریدان راه و رسم تورا
که می کُشندش و امّا ز بیشماران است؟!
چراغ کُشته اند اندر وطن ولی هیهات
ز رأی روشن تو شب ستاره باران است
اگرچه با ستم داس باغ را کُشتند
به هر طرف نگری لاله صد هزاران است
دلم گرفت ز قومی که اهرمن خویند
بیا که دیدن رویت مراد یاران است
طریق و رسم تو بی شک و ذرّه یی تردید
یگانه راه رهایی خلق ایران است
پیام سرخ تو تکثیر می شود چون رعد
تو کیستی
که شب از نام تو هراسان است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر