درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

جمعه، دی ۰۹، ۱۳۹۰

سال قیامها

سال دوهزار و یازده میلادی هم دارد می رود تا به تاریخ بپیوندد و جایش را به سال تازه از راه رسیده دوهزار و دوازده بسپارد. سالی که در آستانۀ به پایان رسیدنش هستیم سالی بود آبستن تحوّلات فراوان که مهمترین آنها قیامهای زنجیره ای مردم جان به لب رسیده در شمال آفریقا و خاورمیانه بود. تونسی ها دیکتاتورشان را فراری دادند، مصریها مبارک را از صدر به زیر کشیده و در حال حاضر با دیکتاتور اصلی یعنی ارتش آن کشور و ژنرالهایی که مُهر حمایت آمریکا را بر پیشانی دارند، چنگ در چنگ شده اند. قذّافی قربانی حماقتهای خود شد و شورشی ها با خون خویش و سلاحها و پشتیبانی غربیها و مخصوصا فرانسویها، راه رسیدن تشنگان نفت را به چاههای مرغوب و پر برکت هموار کردند و حالا هم که می خواهند خلع سلاحشان کنند، دریافته اند که ظاهرا تاریخ مصرفشان به پایان رسیده و انگار باید با سلام و صلوات برگردند سرجای اوّلشان.
یمن حکایتی دیگر دارد. جناب دیکتاتور بالاخره دارد از اسب قدرت پیاده می شود و جالب اینکه اعلام کرده به امریکا می رود و سپس بعنوان اپوزیسیون به خیابانهای یمن بازخواهد گشت! روزگار غریبی ست. علی خان عبدالله که اتفاقا صالح هم هست پس از آنهمه کشتار و جنایت حتما می رود تا ارباب دستی به سر و گوشش بکشد، ازاو دلجویی کند و سپس بازگردد تا اینبار نه در کسوت حاکمیّت که در لباس اپوزیسیون تبلیغ مرام و مسلک و عقیده خویش نماید تا شاید دری به تخته بخورد و دوباره بر مسند تکیه زند. در مورد او ظاهرا نقض حقوق بشر و جنایت علیه بشریّت و جنایت جنگی و دادگاههای بین المللی هم اصلا صدق نمی کند. آخوندها در راه خدا می کشند این بنده خدا هم در راه ارباب کشته است. بیخود نیست که مالکی جنایتکار هم همین چند هفته پیش به دست بوس اوباما رفت تا دستهای او را نیز با همان دستانی بفشارد که دستان سید علی را در تهران فشرده بود. به راستی که جنایتکاران تاریخ و نوچه هایشان از ابتداء تا همین الان و حتما در آینده نیز، دست در دست هم جهانی را به خاک و خون کشیده اند.

مردم سوریّه امّا بسیار متفاوت از سایرین نشان داده اند همانگونه که بشّار اسد نیز در کشتار مردم بیدفاع از کوچک و بزرگ تا جوان و پیر نشان داده که نشانها دارد از اربابان عمّامه به سر خویش در ایران. سوریها علیرغم تمامی ددمنشیهای حکومت خونریز و با اینکه هر روز اجساد شهیدانشان را باید تا گورستانهایی که به سرعت دارند در همۀ نقاط سوریه گسترده می شوند بدرقه نمایند، امّا بی وقفه به خیابانهای قیام بازمی گردند. آنها هرگز مقهور ددمنشی های اسد جنایتکار نشده و صحنه و سنگر را ترک نکرده اند. پیروزی کمترین پاداش این مردم مصیبت زده امّا دلاور و آزادیخواه خواهد بود.

بازی موش و گربه یی که غرب با رژیم آخوندها آغاز کرده، ظاهرا دارد وارد مرحلۀ تازه یی می شود। آخوندها انگار بو کشیده اند و بدجوری احساس خطر کرده اند که ابتداء تدارک حمله به سفارت دولت فخیمه را دیدند و حالا هم که متوجّه شده اند این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست و پس از تحریم بانکها، کار به گرفتن گلوگاهشان یعنی صدور نفت خواهد رسید، حسابی دست پاچه شده اند و مانور ولایت به راه انداخته اند و در بوق و کرنا کرده اند که یا ایّهاالنّاس تنگۀ هرمز را خواهیم بست اگر با ما شوخیهای نفتی بکنید. البته بستن تنگۀ هرمز برای آنها کار مشکلی نخواهد بود امّا نکته اینجاست که این عمل باعث همدل و همزبان شدن و اجماع بین المللی تمامی کشورهایی خواهد شد که ممکن است منافع نفتی شان به خطر افتد و آنگاه باز کردن تنگه بسیار آسانتر از بستن آن به نظر خواهد رسید. امّا اینکه کار با بستن و باز کردن تنگه هرمز به پایان خواهد رسید سؤالی است که پاسخ به آن شاید زیاد مشکل نباشد به این دلیل که از آنجایی که آخوندها در مقابل نیروی دریایی و هوایی دولتهای متخاصم حرفی برای گفتن نخواهند داشت، ناچار به شلیک موشکهایی مبادرت خواهند کرد که سالها مشغول مونتاژ، بهینه سازی و تولید انبوه آنها بوده اند. طرف یا طرفهای مقابل هم البته تماشاگر نخواهند بود و سرزمین ما آماج یکی از بیسابقه ترین بمبارانها و موشک پرانی های تاریخ خواهد شد.


خروج امریکائیها از عراق و بده و بستانهای پنهان و آشکارشان با طالبان در افغانستان، اوضاع به شدّت متزلزل نزدیکترین متّحد منطقه یی رژیم در سوریّه و زمزمه های کنار آمدن حماس با فتح، باید آخوندها را به این فکر انداخته باشد که امریکائیها به سرعت دارند به ترمیم نقاط ضعفشان مبادرت می نمایند و با پوشش دادن پاشنه آشیلها و خلع سلاح کردن ملّاها در سوریّه و لبنان و نواز غزّه، آمادۀ جنگی تمام عیار می شوند.

هیچ نظری موجود نیست: