درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

پنجشنبه، آذر ۲۴، ۱۳۹۰

بزن نی!

بزن نی رو بزن چوپان صحرا
دل از بیداد دنیا خونِ خونه
یکی انگار خورده تا بناگوش
یکی دنیاش فقط یک لقمه نونه
یکی در ناز و نعمت آرمیده
یکی آواره و بی سقف و خونه
یکی ویلا واسه بچّه ش می سازه
یکی در ماتم مرگ جوونه
عجب فیلمی شده دنیامون امروز
یکی در نقش قارونِ زمونه
می بلعه هر چی هس با یه اشاره
ولی انگار حرصش ناتمومه
یکی صدتا طبقه خونه داره
یکی سقفش کبودِ آسمونه
یکی می فروشه اعضاء و جوارح
که با پولش یه لقمه نون بسونه
چقدر ارزون شده جون آدمها
دوا درمون ولی خیلی گرونه
یکی کار کرده پولش رو ندادن
جواب حرف حق، فحش و باتونه
صدای بچّه ها مونده تو گوشش
بابا ما نون می خوایم ما گشنمونه
می باره از دو چشمش خون به جا اشک
عجب رسمی شده رسم زمونه!
یکی شلّاق رو پشتش نشسته
ولی خشمش مث آتشفشونه
یکی رو می برن پا چوبِ اعدام
غروب تلخی که وقت اذونه
اگه رستم یکی باشه همینه
نگاهش کن ببین خیلی جوونه
بزن نی زن که بیزارم از این ظلم
نمی دونم تا کِی این شب می مونه
تا کِی آتیش این قوم تبهکار
نهال آرزو رو می سوزونه
یکی شک داره اوضاع زیر و رو شه
هنوز تو حدسه و گیرِ گمونه
یکی میگه بساط ظلم و ظالم
نمی مونه به زودی سرنگونه
بیا دستای همدیگه بگیریم
بهای تک شدن خیلی گرونه
بیا تا ما شویم و فارغ از من
رها از کینه و دور از بهونه
بگو یارب، بلند شو چاره یی کن
خدا با ماست خیلی مهربونه

هیچ نظری موجود نیست: