درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

سه‌شنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۹۰

چی بود مگر گناهمون؟!

آهای خدای این زمین، ای خالق هفت آسمون
یه نیم نگاهم به ما کن، غرق ایرونم توی خون
قلبای عاشق کجائید؟ گلوله قسمت می کنن
عدالت شیخ رو ببین، واسه همه پیر و جوون
نماز شب هم می خونن، به نیّت حور و بهشت
پیشونیهاشون رو ببین، پینۀ جهل بسته جنون
سیّد عمّامه سیاه، پروار و چاق و شنگوله
لقمه های حرومشو، بر میداره از توی خون
آرزوشون بود که یه شب، با شیکم سیر بخوابن
حالا خدایی می کنه، آخوند منبر یه قِرون
طاغوت طاغوتا شدن، تو کاخ و ویلا لمیدن
سربازاشون قطار قطار، از هر کران تا بیکرون
لباس شخصی یه طرف، سرباز گمنام اونطرف
بسیجی از ما چی می خواد، یا اون سپاه حیف نون؟!
به هر جا که پا می ذارن، گُلای شادی می میره
درست مث وقتی تو باغ، پا می ذاره داس خزون
چه وصلت ناجوریه، وصلت شیخ و شحنه ها
نعلین کجا؟! پوتین کجا؟! لعنت براین بعله بُرون
فتوای کشتن از اینه، اون یکی اجراء می کنه
شهیدای ما رو ببین، از کهکشون تا کهکشون
از بس که کشتن صبح زود، یا دار زدن تنگ غروب
مرگ رو تداعی می کنه، برای ما بانگ اذون
بلا به این بزرگی رو، هیشکی تو خواب هم نمی دید
چی کرده بودیم آخه ما؟!چی بود مگه گناهمون؟!

هیچ نظری موجود نیست: