راستی دیگر نیازی نیست که اسطوره هایمان را در کتابها جستجو کنیم. اسطوره هایی مثل رستم که بیشتر به افسانه شبیه اند تا واقعیّت. یا آرش که جان شیرین در کمان گذاشت. برای دیدن آن اسطوره ها باید چشمها را ببندیم و با کمک بالهای خیال در ذهنمان شبیه سازی کنیم امّا امروز می شود با چشمان باز و بی نیاز از هرگونه شبیه سازی، به دور از اوهام و خیالات و قهرمان سازی ، قهرمانان و اسطوره های واقعی را دید و در دل تحسین نمود. نسرین ستوده یکی از آن قهرمانان اسطوره یی است. فراتر از تهمینه و گردآفرین و پهلوانتر از رستم. کسی که چنگالهای وحشی و خونریز دیو سیاه ولایت را به هیچ گرفته و همچنان بر سر آرمانهای انسانی خود با وجود تمامی فشارها و قساوتها، ایستاده و پافشاری می کند. مگر او چه می خواهد و چه می خواسته که اینگونه باید بندی و اسیر این قوم کژاندیش بشود؟! جرم این وکیل دادگستری، جمع آوری یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان و انجمن حمایت از کودکان بوده است.
بارها با جان و دل وکالت فعّالان حقوق بشر، فعّالان حقوق زنان و کودکان قربانی کودک آزاری و کودکان در معرض اعدام را بر عهده داشته است. اعدام کودکان زیر هجده سال را هرگز تاب نیاورده و در هر فرصتی اعتراض کرده و خواهان تغییر و بازبینی آنها شده است. البته که این موارد درحکومت آخوندهای ضدّ بشر، غیر قابل بخشش و گذشت می باشند.
نسرین دیروز هنگام دیدار همسرش آقای رضا خندان با وجود ممانعت گزمه های نر و ماده، دستها را در گردن وی حلقه می کند و با بوسه های تابو شکن به سیاه ترین ارتجاع تاریخ میهن و جهان معاصر این پیغام را می رساند که: می توانید در اوین مخوف محبوسم کنید، می توانید به شلاق و انفرادی تهدیدم نمایید، می توانید حسرت دیدن کودکانم را بر دلم بگذارید، امّا با عشقی که درون سینه دارم تا زمانی که قلبم می تپد کاری نمی توانید بکنید. همان عشق بزرگی که به صحنۀ مبارزه برای بی پناهترین و محرومترین اقشار جامعه یعنی زنان و کودکان، رهنمونش ساخت. آری این عشق فناناپذیر است و نمی شود به زنجیرش کشید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر