درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

دوشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۹۰

بالا بلندترین قلُۀ نبرد

خانم زری اصفهانی در وبلاگش ( لینک وبلاگ سمت راست همین صفحه ) اشاره یی دارد به حرامیانی که حالا پس از حادثه، مجاهدین و پیکرهای زخمی و مجروحشان را با قلمهای زهرآگین هدف گرفته اند و از آنها پرسیده است: اگر مجاهدین درعراق نمانند و مانند شما ها به کشورهای غربی بروند و صحنه ساکت و بقول همه تان بی خشونت و آرام باشد دیگر چه چیزی برای گفتن از مبارزه خواهید داشت ؟


بعضی وقتها آدم فکر می کند که دنیا چقدر تنگ و کوچک است برای کسانی که آرام و قرار ندارند و نمی خواهند باری به هر جهت روزگار بگذرانند. نمی خواهند در پشت میزها بنشینند و ژستهای روشنفکرانه و مبارزاتی بگیرند و اطّلاعیّه صادر کنند و هَل من مبارز بطلبند و به ریش و سبیل چهار نفر هم که گول فرمایشات مبارزمنشانه شان را خورده ا ند، بخندند و دست روی دست بگذارند تا شاید روزی دری به تخته بخورد و دنیا را چه دیدی ناگهان به نام مبارزان نستوه و خستگی ناپذیر قالبشان کردند به ملّت و آنوقت دیگر نانشان در روغن. مگر خمینی غیر از این بود؟!

خوش نشینهای لاف در غربت زن، مشکل اساسی دارند با انسانهایی که دقیقا در وسط گود مبارزه ایستاده اند و مشکل آنها وقتی حادتر می شود که می بینند زنان و مردانی که اهل عملند و نه صرفا گفتار و نوشتار درمانی، با هر قطره از خون سرخ پاکشان، افکار عمومی جهانی را به سوی جنایتهای رژیم آدمخوار و عوامل دست نشانده اش در عراق جلب می کند و نقطۀ روشن و امیدی می شوند در این شب ظلمانی که بر میهن و ملّت ما حاکم است. شک نکنیم و شک نکنید که اگر همین امروز یا فردا این زنان و مردان مبارز به کشورهای غربی منتقل شوند، باز قلمشان به گونۀ دیگر خواهد چرخید و اینبار از شکست و هزیمت سخنها خواهند گفت و دُرافشانی ها خواهند کرد که دست اشکهای تمساح امروزشان برای مبارزان آزادی را رو خواهد کرد.

در سوگ بانوی موسیقی سرزمینمان اشاره یی کرده بودم به این موضوع که عمل و عکس العمل رژیم در ارتباط با حوادث و رویدادها به سادگی به ما نشان می دهد که رژیم منافع و مضارش در کجاست. الم شنگه یی که پس از پیوستن خانم مرضیّه به مقاومت راه انداخت، به خوبی مبیّن این نکته بود که قلب سیاهش هدف قرار گرفته است. اضافه کرده بودم که همین نکته نیز در مورد اشرف صادق است. آنجا زنان و مردانی ایستاده اند که عاقلند و بالغ و خود انتخاب کرده اند که بایستند و الحق که چه جانانه هم ایستاده اند.

اشکال اصلی البته متوجّه خود مجاهدین است. همین جانانه ایستادن همیشه کار دستشان داده است. بیخود نیست که درختان تنومند که ریشه ها در خاک دارند وقتی در معرض تهدید توفانهای سهمگین قرار می گیرند بیشتر آسیب می بینند تا نیزارهای نحیف و نازک که با هر وزش سر خم می کنند و همسوی باد می شوند.

تقصیر خودشان است. اینها وقتی که صحبت سازش و تسلیم و رفتن و پی کار خود گرفتن بوده، هیچگاه بچّه های سر براه و آرامی نبوده اند. خیلی هاشان اروپای ناز و آمریکای پر زرق و برق را رها کرده اند و سر از بیابانی در آورده اند که آن سرش ناپیدا. زندگی و امن و امان و آسایش و آرامش را مثل تکّه کاغذی مچاله کرده اند و انداخته اند توی سطل آشغال. خوب حالا هم باید پیه همه چیز را به تن بمالند. از یک سو توطئه های رژیم و عوامل مزدورش در عراق، از سوی دیگر عربده کشی های کسانی که روزی و روزگاری با آنها زیر یک سقف زندگی کرده اند و بزرگ شده اند. آنطرفتر هم ابرقدرت تک و دردانه جهان که دولتمردان و دولتزنانش نمی خواهند سر به تن مقوله یی به نام مقاومت ایران باشد.

مزدوران قلم به دست و قلم به دستان مزدور هم که کم نیستند از برکت سر دلارهای رژیم و پُزهای روشنفکری که اینروزها مد شده و هرکس می خواهد خودی نشان بدهد، لگدی می پراند و قلمی می چرخاند.

آنچه که در این میان باعث و اسباب تاسف است، قلمهای بعضی از دوستان است که شاید هم از سر دلسوزی امّا ناخواسته آب به آسیاب دشمن می ریزند. به قول شاعر:

هرکس به طریقی دل ما می شکند******بیگانه جدا، دوست جدا می شکند

بیگانه اگر می شکند حرفی نیست******از دوست بپرسید چرا می شکند؟!

ناگفته پیداست که هر قلب عاشق و صادقی که برای ایران و مردمش می تپد، لاجرم اشرف و ساکنانش را نیز در این تپیدن سهیم و شریک می داند. مگر می شود عاشق آزادی و رهایی مردم ایران بود و زیباترین و شجاعترین و رشیدترین فرزندان آن آب و خاک را، ندید و ارزش وجودی آنان را در آن برهوت و در کنار مرزهای ایران نادیده گرفت؟! مگر می شود آخوندهای حاکم را دشمن اصلی ایران و ایرانی دانست و در مقابلِ کسانی که چون خار در چشم این جانیان فرو رفته اند و روز و شبشان را سی سال است که تیره تر و تباهتر کرده اند، سر تعظیم فرود نیاورد؟!

چه بپذیریم چه نپذیریم. چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید، اشرف و ساکنانش حتّی بدون سلاح و تحت انواع و اقسام محاصره های ضدّ انسانی، بالا بلندترین قلّۀ نبرد بر علیه حکومت ددمنشانه آخوندی به شمار می روند. باور نمی کنید به عملکرد آخوندها نگاه کنید.

۲ نظر:

زری گفت...

درود بر شما دوست هنرمندم . ممنونم از مطبتان و اشاره به نوشته من . ایکاش که توده های فقیر ورنجبر ایران یک روز قدر فرزندان جان برکفشان را بدانند وبدرستی به یاریشان بشتابند . پیروز باشید

میم. سروش گفت...

درود متقابل بر شما که حقّ مطلب را ادا نمودید.

به امید آزادی ایران و ایرانی در آیندۀ نزدیک.

شاد، موفق و سرفراز باشید