یک بار دیگر و اینبار تقریبا نُه روز پیش بود که لشگر سلم و تور کفش و کلاه کردند و آنگونه که گویی دارند به مصاف یک ارتش مجهز می روند، از همه سو بر زنان و مردان غیر مسلّح بی دفاع تاختند و صحنه هایی بغایت دردآور و دهشتناک را رقم زدند. تازه اینها همه در حالی بود که می دانستند انعکاس تصویری و خبری جنایتهاشان به یُمن وجود اینترنت، تنها ساعاتی بعد در معرض دید عموم قرار خواهد گرفت. معلوم نیست اگر زمینۀ این افشاگری رسوا کننده مهیّا نبود، تا کجاها می تاختند و چه جنایات شنیع دیگری مرتکب می شدند.
چهرۀ کریه مثلث شوم دموکراسی غربی و اسلام ناب محمدی آخوندی و دست نشاندۀ مزدور این هر دو یعنی مالکی درعراق را بهتر از این نمی شد به تصویر کشید و در معرض دید جهانیان قرار داد. قضیّه خیلی ساده و روشن است. استعمار و استبداد ولو از جنس و نوع مذهبی اش، در مصاف با دشمنان مشترک خویش تبدیل به دو لبۀ یک قیچی می شوند.
در جهانی که متمدّن می نامیمش، حتّی حیوانات وحشی هم از حق و حقوقی برخوردارند. شکار مجوّز می خواهد و شکارچیّان بی رحم بازخواست و جریمه و حتّی زندانی می شوند. امّا در عراق جدید تحت قیمومیّت ولی فقیه و کاخ سفید، انسانهای بی دفاع و بیگناهی که تنها جرمشان ایستادن در برابر یک رژیم وحشی و آدمکش است، از هیچ حق و حقوقی برخوردار نیستند. مستقیم و تک تک شکار می شوند. مجروحانشان با چماق مورد مرحمت قرار می گیرند. از ابتدایی ترین حقّ انسان که برخورداری از دارو و درمان است، محروم می شوند و آقای اوباما و خانم کلینتون دمکرات منش، چشمان سیاه و آبی شان را یکسان می بندند و کور می شوند.
عجبا! که هر چه بر سر این مقاومت آمده است از جانب همین دموکرات منشها بوده است. آن یکی کلینتون که در زمان خویش نرد عشق با خاتمی فرهیخته باخته بود، دستی بر تسبیح و دستی بر ساق سیمین ساقی دلربا برای خوش آمد ولی فقیه، ننگ وارد کردن نام مجاهدین به لیست سیاه تروریستی را به جان خرید و این یکی کلینتون هم هنوز پس از به خاک و خون در غلتیدن سروهای سرفراز آزادی، مشغول مانیتورینگ و ادا واطوارهای سیاسی در آوردن است!
عمق فاجعه امّا تنها در کشتن ومجروح کردن چند صد زن و مرد آزادیخواه ایرانی نیست. فاجعه آنگاه ابعاد وسیع و دهشتناک خود را نشان می دهد که با یک حساب سرانگشتی در می یابیم که مرگ انسانیّت فرا رسیده و اژدهای سرکش تمامیّت خواهی، آتش به خرمن بشریّت کشیده است. یک بام و دو هوای حضرات را در سیاستهای خارجی شان نگاه کنید. از شورای امنیّت سازمان ملل مجوز حفاظت از آسمان لیبی می گیرند و پس از آن با موشک از دریا و هوا بر این کشور و مردم درمانده و بیچاره شان می تازند طوری که صدای روسیه وچین هم در می آید که قرارمان این نبود. به قول معروف چی می خواستیم، چی شد. شعارشان هم این است که می خواهند با بمب و موشک ( همانگونه که برای مردم عراق و افغانستان) آزادی و دموکراسی را حاکم نمایند!
یقۀ حاکمیّت سوریه را می چسبند و با پیغام و پسغامهای پنهان و آشکار از دموکراسی برای مردم سوریه دفاع می کنند. امّا نوبت به متحدّشان در بحرین که می رسد دست نیروهای نظامی عربستان وکویت را باز می گذارند تا آزادیخواهان سرکوب شوند. علی عبدالله صالح در یمن را تهدید به حمله نظامی نمی کنند و همچنان با شل کن سفت کنهای خویش منتظر می شوند ببیند که بر مردم به پا خاسته فایق می شود یا نه.
همین سینه چاکان دموکراسی و آزادی به آزادیخواهان اشرف که می رسند، تمام شعارهای توخالی شان رنگ می بازد. مضحک وخنده دار است اگر باور کنیم که از کشتار بیرحمانه مالکی در اشرف بی خبر بوده اند، آنهم درست در زمانی که وزیر دفاع دولت دموکرات منش آقای اوباما در عراق حضور داشته است. پس از چند روز هم که از وقوع حمله و جنایت می گذرد، تحت فشارهای بین المللی و جهت خالی نبودن عریضه، هیئتی روانه می کنند تا اوضاع را از نزدیک بررسی کند. بعد هم در کمال وقاحت و بیشرمی به جای اقدام و مرهم گذاشتن بر زخمها، نمک می پاشند و گزارش را دو دستی تقدیم دولت عراق می کنند!
کجای دنیا در مورد قتل تحقیق به عمل می آید و نتیجه را به جای قاضی جهت پیگیری و به مجازات کشاندن مسببان، دو دستی تقدیم خود قاتل می کنند؟! مگر آنکه خودشان به نوعی در جنایت دخیل و سهیم بوده و قصد پرده پوشی داشته باشند.
روزگار سختی است. مخصوصا برای آنان که نمی خواهند در مقابل توفانها سر تعظیم فرود آورند. کسانی که اهل سازش و معامله و بده بستانهای کثیف سیاسی بر سر سرزمین و ملّتهای خویش نیستند. کسانی که هیچ شباهتی به پینوشه و بن علی و حسنی مبارک و علی عبدالله صالح و تقریبا تمامی پادشاهان و خلیفه ها و سلطانهای پوچ و توخالی عرب ندارند. روزگار سختی است برای کسانی که می دانند اول شرط سر میز نشستن و معامله، خالی شدن از شرف و حیثیّت و انسانیّت است.
چهرۀ کریه مثلث شوم دموکراسی غربی و اسلام ناب محمدی آخوندی و دست نشاندۀ مزدور این هر دو یعنی مالکی درعراق را بهتر از این نمی شد به تصویر کشید و در معرض دید جهانیان قرار داد. قضیّه خیلی ساده و روشن است. استعمار و استبداد ولو از جنس و نوع مذهبی اش، در مصاف با دشمنان مشترک خویش تبدیل به دو لبۀ یک قیچی می شوند.
در جهانی که متمدّن می نامیمش، حتّی حیوانات وحشی هم از حق و حقوقی برخوردارند. شکار مجوّز می خواهد و شکارچیّان بی رحم بازخواست و جریمه و حتّی زندانی می شوند. امّا در عراق جدید تحت قیمومیّت ولی فقیه و کاخ سفید، انسانهای بی دفاع و بیگناهی که تنها جرمشان ایستادن در برابر یک رژیم وحشی و آدمکش است، از هیچ حق و حقوقی برخوردار نیستند. مستقیم و تک تک شکار می شوند. مجروحانشان با چماق مورد مرحمت قرار می گیرند. از ابتدایی ترین حقّ انسان که برخورداری از دارو و درمان است، محروم می شوند و آقای اوباما و خانم کلینتون دمکرات منش، چشمان سیاه و آبی شان را یکسان می بندند و کور می شوند.
عجبا! که هر چه بر سر این مقاومت آمده است از جانب همین دموکرات منشها بوده است. آن یکی کلینتون که در زمان خویش نرد عشق با خاتمی فرهیخته باخته بود، دستی بر تسبیح و دستی بر ساق سیمین ساقی دلربا برای خوش آمد ولی فقیه، ننگ وارد کردن نام مجاهدین به لیست سیاه تروریستی را به جان خرید و این یکی کلینتون هم هنوز پس از به خاک و خون در غلتیدن سروهای سرفراز آزادی، مشغول مانیتورینگ و ادا واطوارهای سیاسی در آوردن است!
عمق فاجعه امّا تنها در کشتن ومجروح کردن چند صد زن و مرد آزادیخواه ایرانی نیست. فاجعه آنگاه ابعاد وسیع و دهشتناک خود را نشان می دهد که با یک حساب سرانگشتی در می یابیم که مرگ انسانیّت فرا رسیده و اژدهای سرکش تمامیّت خواهی، آتش به خرمن بشریّت کشیده است. یک بام و دو هوای حضرات را در سیاستهای خارجی شان نگاه کنید. از شورای امنیّت سازمان ملل مجوز حفاظت از آسمان لیبی می گیرند و پس از آن با موشک از دریا و هوا بر این کشور و مردم درمانده و بیچاره شان می تازند طوری که صدای روسیه وچین هم در می آید که قرارمان این نبود. به قول معروف چی می خواستیم، چی شد. شعارشان هم این است که می خواهند با بمب و موشک ( همانگونه که برای مردم عراق و افغانستان) آزادی و دموکراسی را حاکم نمایند!
یقۀ حاکمیّت سوریه را می چسبند و با پیغام و پسغامهای پنهان و آشکار از دموکراسی برای مردم سوریه دفاع می کنند. امّا نوبت به متحدّشان در بحرین که می رسد دست نیروهای نظامی عربستان وکویت را باز می گذارند تا آزادیخواهان سرکوب شوند. علی عبدالله صالح در یمن را تهدید به حمله نظامی نمی کنند و همچنان با شل کن سفت کنهای خویش منتظر می شوند ببیند که بر مردم به پا خاسته فایق می شود یا نه.
همین سینه چاکان دموکراسی و آزادی به آزادیخواهان اشرف که می رسند، تمام شعارهای توخالی شان رنگ می بازد. مضحک وخنده دار است اگر باور کنیم که از کشتار بیرحمانه مالکی در اشرف بی خبر بوده اند، آنهم درست در زمانی که وزیر دفاع دولت دموکرات منش آقای اوباما در عراق حضور داشته است. پس از چند روز هم که از وقوع حمله و جنایت می گذرد، تحت فشارهای بین المللی و جهت خالی نبودن عریضه، هیئتی روانه می کنند تا اوضاع را از نزدیک بررسی کند. بعد هم در کمال وقاحت و بیشرمی به جای اقدام و مرهم گذاشتن بر زخمها، نمک می پاشند و گزارش را دو دستی تقدیم دولت عراق می کنند!
کجای دنیا در مورد قتل تحقیق به عمل می آید و نتیجه را به جای قاضی جهت پیگیری و به مجازات کشاندن مسببان، دو دستی تقدیم خود قاتل می کنند؟! مگر آنکه خودشان به نوعی در جنایت دخیل و سهیم بوده و قصد پرده پوشی داشته باشند.
روزگار سختی است. مخصوصا برای آنان که نمی خواهند در مقابل توفانها سر تعظیم فرود آورند. کسانی که اهل سازش و معامله و بده بستانهای کثیف سیاسی بر سر سرزمین و ملّتهای خویش نیستند. کسانی که هیچ شباهتی به پینوشه و بن علی و حسنی مبارک و علی عبدالله صالح و تقریبا تمامی پادشاهان و خلیفه ها و سلطانهای پوچ و توخالی عرب ندارند. روزگار سختی است برای کسانی که می دانند اول شرط سر میز نشستن و معامله، خالی شدن از شرف و حیثیّت و انسانیّت است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر