درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

دوشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۹

راویان حقارت مرگ

هنوز بغض فروخورده در گلویمان بخاطر اعدام حسین خضری التیام نیافته بود که جمهوری جنایت پیشه آخوندها دستان پلیدش را به جنایت دیگری آلود و دو زندانی سیاسی دیگر را به طنابهای دار سپرد.

محمّد علی حاج آقایی و محمّد جعفر کاظمی که در گذشته نیز سالها اسیر و بندی رژیم منفور و ضدّ انسانی ملّاها بودند، سحرگاه امروز مرگ پرافتخار در راه ایران و رهایی مردمش را به ننگ تسلیم و کرنش و سازش ترجیج دادند. آنها چند روز پیش بخاطر ردّ درخواست جنایتکاران مبنی بر مصاحبه فرمایشی تلویزیونی و عدم پذیرش درخواست توبه از خامنه ای، تا پای چوبۀ دار هم رفته بودند امّا در واپسین لحظات دوباره به سلولهای انفرادی بازگردانده شده بودند. شاید مزدوران با فهم ناچیز و عقل های بیمارشان می پنداشتند که این عمل آنها را وادار به مصاحبه تلویزیونی خواهد کرد.


زان پیش که گِره طنابهای دار
گردنهای افراخته شان را بفشارد
زان پیش که نفسهاشان به شماره افتد
هزاران بار مرگ را به مسلخ برده بودند
مؤمن و با صلابت و استوار
می دانستند، می دانستند
که مرگ حقیرتر از آن است
که سرهای سرفرازشان را
خدشه دار ترس و وحشت خویش سازد
زندگی در آنان جریان داشت
چونان رودی که در دل دشتهای سبز
رؤیای دریا در سر می پرورانَد
و بیچاره مرگ که سراسیمه و شرمگین و شتابان
از مقابل دیدگان روشن و جسورشان می گریخت
می دانستند، می دانستند
که جاودانه خواهند شد
و بیچاره دژخیمان
که نمی دانستند، نمی دانستند
****
اینک در خاک آرمیده اند
در حالیکه فراتر از خورشید بودند
و رهاتر از آبی آسمان
و بلند مرتبه تر نیز
چرا که راوی حقارت مرگ بودند
بر بلندای چوبه های دار خویش.

هیچ نظری موجود نیست: