باغم کن به اشارتی
تا سبز شوم در میان دستان تو
و به برکت باران
غبار از چهره ام بر گیر
تا شاد و شاداب و پاکیزه
به تماشای طلوع، در انتهای ظلمت
بنشینم
از دورها و دوردستها
صدایی می آید
که بشارت می دهد صبح را
در اولین تپش قلب کبوتران وحشی کوهساران
و شهادت می دهد که پرستوهای مهاجر
به آشیانه باز می گردند।
تا سبز شوم در میان دستان تو
و به برکت باران
غبار از چهره ام بر گیر
تا شاد و شاداب و پاکیزه
به تماشای طلوع، در انتهای ظلمت
بنشینم
از دورها و دوردستها
صدایی می آید
که بشارت می دهد صبح را
در اولین تپش قلب کبوتران وحشی کوهساران
و شهادت می دهد که پرستوهای مهاجر
به آشیانه باز می گردند।
خورشید سرانجام خواهد تابید
و خون سرخ شهیدان
در رگهای نهال نوپای آزادی
جاری خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر