
به استقبال نوروز می رویم که با بهار آمده است. دست در دست هم به تمامی کوچه پس کوچه ها و خیابانهای آن سرزمین پاک اهواریی قدم گذارده اند و روح سبز و شاد خود را در جسم غبار گرفتۀ مردمان می دمند.
زمستان را یارای تاب و توان در مقابل این دو یار همراه و همزاد نیست. بنگرید مردمان آن دیار را. چگونه به استقبال آمده اند. گرچه تن هاشان مجروح و زخمی از وحشی گریهای آن قوم گمراه و راه گم کرده است امّا ببین چگونه جانانه به پیشواز آمده اند تا هم به قوم الظّالمین و هم به جهانیان بگویند که ما هنوز ایستاده ایم. هر چه تیشه به ریشه مان بزنند و بیرحمانه درو کنند، باز سبز می شویم و جوانه می زنیم و جاودانگی مان را به رخ عالم و آدم می کشیم.
سفرۀ نوروز می چینیم. سبزه را که نشانۀ تولّد دوباره و حیات نو و سرسبزی است در آن قرار می دهیم.
سمنو را هم را به نشانۀ ثروت و فراوانی و وفور در سفره می گذاریم.
برای مبارزه با بیماری ها و بعنوان دارو و درمان از سیر غافل نمی شویم
زیبایی و سلامتی را پاس می داریم و سیب را که نشانۀ این هر دو نعمت خداوندی ست در گوشه یی از سفره جای می دهیم.
عاشق طلوع آفتابیم تا بر انجماد زمین و میهنمان بتابد و یخهای رخوت و سستی را آب کند. پس سماق را در سفره قرار می دهیم تا اوج احتراممان را به طلوع نشان دهیم.
سنبل، سمبل از راه رسیدن بهار و زیبایی است. پس بهار و زیبایی اش را پاس می داریم.
از فقر و ناداری جز فساد و تباهی بر نخواهد خاست. سکّه را به علامت ثروت و بی نیازی در سفره قرار می دهیم.
تخم مرغ رنگ شده نشان از باروری دارد و آینه نمادی از خلقت است و روشنایی.
ماهی قرمز نشانۀ زندگی است. نشانۀ حرکت و پویایی.
و به نیاکان پاکمان درود می فرستیم که سنّتهای زیبا و جاودانه را برای ما به جای گذاشتند و سند جاودانگی ایران و ایرانی را بدین وسیله مُهر کردند. نوروز بر همگان مبارکباد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر