درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

یکشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۸

بهنود نشکفته پرپر شد!



بهنود شجاعی را هم سرانجام اعدام کردند. او که در سنین نوجوانی و طیّ دعوایی بچّگانه که شاید در طول روز نظیرش هزاران بار در شهرهای مختلف ایران اتّفاق می افتد بطور تصادفی باعث مرگ نوجوانی دیگر شد و در آغاز راه زندگی به پشت میله های زندان رفت.

آنگونه که وکیل او می گوید چون قتل غیر عمدی بوده می شده بر اساس قوانین دیه پرداخت کند و آزاد شود.
وی پنج دفعه تا آستانۀ اعدام رفته بود. کافی است آدم مخصوصا در آن سن و سال باشد و یکبار فقط یکبار به این بیاندیشد که نیمه شب در سلولش را باز کرده اند و جهت اجرای حکم به محل دیگری منتقلش کرده اند.


ظلم و جنایت در جمهوری دیکتاتوری آخوندی را نمی توان در قالب کلمات به تصویر کشید و نشان داد و این درد بزرگی است. جنایتکاران فاسد و اوباشانی که به نام بازجو در زندانها مثل آب خوردن می کشند و تجاوز می کنند، راست راست می گردند و نوجوانی که در اثر یک غفلت و آنهم نه از روی عمد و نقشه قبلی دستش به خون آلوده شده، بی رحمانه طناب دار به گردنش می اندازند تا به زعم خودشان حکم الله را در زمین اجرا کرده باشند!

دردآور اینجاست که طبق خبرها پدر و مادر مقتول چهارپایه ای را که بهنود در هنگام اجرای حکم روی آن ایستاده بود از زیر پایش کشیدند و به همین سادگی جان انسانی را گرفتند। آنها هیچگاه به این فکر نکردند که با کشتن و نابودی یک جوان پشیمان و زجر کشیده، فرزند آنها زنده نخواهد شد.

روحیّه انتقام گیری و کینه و بغض را آخوندهای انسان کش به کلّ جامعه تزریق کرده و تعمیم داده اند. از همان آغازین روزهای انقلاب که هر صاحب منصب و البته خداوندگار مال و منالی را برچسب مفسد فی الارض زدند و خونش را ریختند و اموالش را به غارت بردند و خانواده اش را هم دربدر وبی سرپناه به امان خدا رها کردند.
همان روزی که دختر و پسر بچّه های سیزده، چهارده ساله را در زندانها به رگبار بستند و پول تیرش را هم از پدر، مادرهای دردمند و رنجورشان گرفتند نشان دادند اسلامی که از آن دَم می زنند بویی از انسانیّت نبرده و اَلّلهی که ذکرش را بر لب دارند موجودی است که کراهتش دست کمی از کراهت و قساوت خمینی جلّاد ندارد. نه این خدا نمی تواند خدای واقعی یک ملّت باستانی و شریف باشد.
نتیجه اش هم این که امروز یک پدر و مادر به سادگی به زندان می روند و چهارپایه را از زیر پای جوانی که در نوجوانی و ناخواسته مرتکب قتل شده می کشند و خرسند از فرو نشاندن آتش کینه و انتقام به خانه باز می گردند. راستی تفاوت کاری که بهنود در نوجوانی آنهم نه به عمد انجام داده با کاری که امروز این پدر و مادر سرد و گرم چشیده روزگار در کمال آگاهی و قصد قبلی انجام دادند در چیست؟!

هیچ نظری موجود نیست: