
پیشتر در همین وبلاگ از تختی نوشته بودم و مرام و آرمانهای انسانی اش। کسی که به حکومت وقت نه گفت و تکیه کلامش وقتی در اوج بود ( من خاک پای این مردم هستم ) بود.نمی توانی هم با مردم باشی و هم با حکومتهای مستبد. راه این دو از هم جداست و تختی انتخابش را از همان آغاز راه کرده بود.
چندی پیش مبارزه فینال کشتی فرنگی را تماشا می کردم. سوریان جوان ایرانی که تا کنون سه مدال طلا از میدانهای کشتی بر سینه زده، در راه مدال چهارم بی آنکه تا رسیدن به فینال حتّی یک امتیاز هم به رقیبان داده باشد باید با قهرمان ارمنستانی چنگ در چنگ می شد. بعنوان یک ایرانی البته دوست داشتم که کشتی گیر هموطنم موفق و سربلند از میدان به در آید که چنین هم شد و رقیب ارمنستانی که قهرمان اروپا و دارندۀ مدال برنز المپیک هم بود حرفی برای گفتن نداشت و نتیجۀ شش بر صفر چهارمین مدال را بر سینۀ کشتی گیر ایرانی نشاند.
خوشحال بودم و در این اندیشه که راستی چقدر از این استعدادها در منجلاب یک دیکتاتوری فاشیستی و قرون وسطایی، پیش از به بار نشستن پژمرده می شوند و از بین می روند. به این فکر می کردم که یک ایران آزاد و آباد با تکیه بر استعدادهای فرزندان خویش در تمامی رشته ها و زمینه ها می تواند به بهشت روی زمین تبدیل شود. سوریان را تحسین کردم که با وجود تمامی کمبودها و ناداشته ها و ناجوانمردی ها، نمایندۀ جوانان ایرانی در میادین بزرگ بین المللی شده و برای ملّت ایران افتخار به ارمغان آورده است.
امّا... خبری شوکه آور و بعدش هم فیلمی روی یوتیوب ناگاه و به لحظه ای این کشتی گیر جوان را در نظرم از بلند بالاترین سکوهای افتخار به زیر کشید و تبدیل به موجودی نمود که آب به آسیاب دشمن ملّت ایران می ریزد و سوخت ماشین سرکوب و شکنجه و اعدام و تجاوز را تامین می کند. کسی که به زعم خود، جناب آقای دکتر احمدی نژاد را نماینده واقعی ملّت می نامد، موجودی است بیشرمتر و حتّی پست تر از بسیجیها و لباس شخصی های سرکوبگر و عربده کش در خیابانها. چرا که او الگوی حیّ و حاضر و همیشه زنده ای مثل تختی داشت که با پیروی از منش و راه و رسم او می توانست برای همیشه در قلوب ملّت ایران جاودانه بماند حتّی اگر دیگر پایش به سکوهای قهرمانی در میادین داخلی و بین المللی نمی رسید. امّا با تقدیم مدال طلای خود به پاسدار تیر خلاص زن اوین و عامل و آمر کشتار، شکنجه و تجاوز، عملا راه خود را از راه تختی جدا کرد و آنچه در طول سالیان اندوخته بود را یک شبه به باد فنا سپرد.
آیا او ندیده بود که ندا چگونه در خیابان جان باخت؟! مادر بیقرار سهراب را در روزهای بیخبری و رو زدن به هر کس و ناکس برای گرفتن خبری از سهرابش ندیده بود؟! مغز متلاشی شده و پیکرهای غرق به خون را ندیده بود؟! ترانه را نشنیده بود که چه بیرحمانه و مظلومانه به شهادت رسیده و سوزانیده شد بود؟! پس اغراق نیست اگر او را بیشرمتر و حقیرتر از اوباش و اراذلی که از راه جنایت ارتزاق می کنند، بنامیم.
دیگر گفتن این نکته که تختی اگر تختی شد ربطی به مدالها و افتخارات جهانی اش نداشت، تکراری شده است. امّا نمی توان نادیده گرفت که تختی ما هیچگاه از ره آوردهای جهانی چهار مدال آنهم از نوع خوش رنگترینش بر سینه نزد. امّا قلبی داشت از جنس طلا که آنرا با هیچ ناسره زر-ی عوض نکرد و به همین دلیل شد جهان پهلوان مردم و تا گردش جهان و دور آسمان به پاست، جهان پهلوان باقی خواهد ماند. رو سیاهی اش هم به زغالهایی که ادرکشان آنقدر پست و حقیر است که هنوز در نیافته اند زمستان رفتنی است.
اگر سوریان و مدال طلایش به این سرعت در نظر ملّت بزرگ و شریف ایران رنگ باختند، چه باک که این ملّت امروز قهرمانانی دارد که محل زورآزمایی شان نه روی تشکهای نرم کشتی که در خیابانها و سیاهچالهایی است که ایستادگی و مقاومت در آنها مردان و زنان با غیرت و پهلوانی می طلبد که داغ ننگ و سازش با رژم وحشی ولایت فقیه را بر دلش گذاشته اند.
از دل شکنجه گاهها و زندانهای مخوف رژیم امروز پهلوانانی از جنس اسطوره بیرون آمده اند که خواب و راحت را از جنایتکاران حکومت الله بر زمین سلب کرده و تا پشت این دیکتاتوری فاسد و غارتگر را به خاک سیاه نیستی نچسبانند، دست بر نخواهند داشت.
دختران و پسران جوان دانشگاهها که پیشتاز مبارزات آزادیخواهی ملّت ایرانند و هیچگاه اجازه نداده اند شعلۀ سرکش طغیان و مقاومت بر علیه دیکتاتوری ولایت فقیه حتّی برای لحظه ای به سردی گراید، امروز قهرمانان واقعی این ملّتند.
پهلوانانی داریم از جنس ابراهیم شریفی که آنگونه که خود می گوید یکبار درون خود مرده و دوباره قد علم کرده و ایستاده تا رژیم ولایت فقیه را در سرتاسر عالم رسوا و رسواتر کند.
سوریان دیگر نمی تواند برای ملّتی که به خیابان آمده و کتک خورده و ناسزا شنیده، به مسلخ رفته و مورد بی احترامی قرار گرفته و شکنجه شده، یک قهرمان باشد. بهتراست همانگونه که خودش گفت سرباز ولایت باشد که شأن و مرتبه اش بیش از این نمی تواند باشد. ملّت ایران دیگر نیازی به این پهلوان پنبه ها ندارد چرا که امروز قهرمانانی دارد از جنس ندا و سهراب و پهلوانانی از نوع شریفی ها که آرش وار جان شیرین در کمان اخلاص گذاشته اند و قلب سیاه تبهکاران را نشانه رفته اند.
ملّت ایران خائنان به آرمانهایش را حتّی اگر ستاره شده و به آسمان رفته باشند، سرانجام به زیر خواهد کشید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر