صد جام زده زخون، کنون سرمست است
دوشینه به خوابِ او چنین گفت مغول
فرجام رهی که می روی، بن بست است
ملّت به قیام آمده است از در جنگ
امروز سلاح گرم او فریاد است
فردا بخروشد همه جا رَعد تفنگ
آیین محبّت و وفا را نشناسند
ابلیس بُوَد رهبر این زاده حرامان
پیداست که از بیخ خدا را نشناسند
*****
آتش به تنِ پلید و ناپاکِ تو باد
از بد، بَتَرش نصیب ضحّاک تو باد
نفرین ابد به زنده و مُردۀ تو
لعنت به تو و امام سفّاک تو باد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر