
فرخنده بهار آمد در گلشن و گلخانه
برخیز بتا جامی ده زان می جانانه
نوروز ز ره آمد تا طرح نو اندازد
این سنت دیرینه با شیوه رندانه
در صحن چمن بلبل شادان ز وصال گل
قمری به طرب آمد در دشت و گلستانه
از کوچ پرستوها صحرا شده پر غوغا
مرغان چمن رقصان با شیوه مستانه
دیروز زمستان زد پرچینه به بستانها
امروز از او مانده بس قصه و افسانه
ماه خوش من اینک کرده است به شب جلوه
بانگ خوش نوشانوش افکنده به میخانه
آن دل که بهاری شد سرسبز و خوش و خرم
در خویش به بار آرد صد گلشن و گلخانه
فردا که ز ره آید آن دولت فرخنده
بر پای کند شوری نوروز به هر خانه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر