تا ِکی غم غریبی، دور از دیار یاران
کِی می کند زمانه، با درد ما مدارا؟
کِی می کند زمانه، با درد ما مدارا؟
در درد خویش دیری، ماندیم و خنده برلب
تا نشنود غریبه، فریاد بی صدا را
تا نشنود غریبه، فریاد بی صدا را
دیشب به خواب دیدم، غربت نموده پیرم
هست آن کسی که داند، تعبیر خواب ما را؟
هست آن کسی که داند، تعبیر خواب ما را؟
نا آشناست اینجا، هر کس که لب گشاید
کو آن کسی که آرَد، پیغام آشنا را؟
کو آن کسی که آرَد، پیغام آشنا را؟
باد صبا کجا رفت آن پیک صبحگاهی؟
تا شمه یی بگوید، احوال یار ما را
تا شمه یی بگوید، احوال یار ما را
بس بی شمار فرزند، در راه مام میهن
رفته است و کس نداند، مقدار خونبها را
رفته است و کس نداند، مقدار خونبها را
چون نِی جدا ز نیزار، ماییم و درد فُرقت
هست آن کسی که داند، درمان غصٌه ها را؟
هست آن کسی که داند، درمان غصٌه ها را؟
از خاک پاک میهن، یارب بلا بگردان
تا طی کند سلامت، انواع فتنه ها را
تا طی کند سلامت، انواع فتنه ها را
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر